برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

8ـ چگونه در قدم نهم به تسلیم عمیقتری در برنامه نیاز داریم؟
بهبودی از قدم دوم شروع به رشد کرد و تبدیل به یک فرایند توقفناپذیر گردید. در هر قدم شورش آن قدم را تجربه کردیم مثل قدم سوم که ناچاراً برای اینکه اصول برنامه را رعایت کنیم تصمیم گرفتیم و منتظر خواست و ارادهی خداوند شدیم و سعی کردیم تسلیم آنچه برای ما در نظر گرفته بود شویم. قدم نهم درست بعد از قدمهای قبلی در جایگاه خود قرار گرفته و ما میبایست از آن سرسری نگذریم و باور خود را نسبت به خسارتهایی که زدهایم، عوض کنیم آنگاه متوجه خواهیم شد چقدر در مقابل این قدم و برنامهی بهبودی تسلیم بودهایم. هر گاه تسلیم شدیم پیروزی حاصل شد. این را در قدمهای قبلی هم تجربه کردیم، با تمرین و جبران خسارت متوجه حضور پررنگ خداوند در زندگی میشویم و در این نقطه است که تسلیم ما عمیقتر و ادامهی مسیر بهبودی آسانتر میگردد.
9ـ خسارات مالی چطور؟ آیا ایمان دارم که خداوند به آن گونه که او را درک میکنم، بهطور یقین تمامی آنچه که من نیاز دارم را در دسترس من قرار خواهد داد، حتی اگر من در جبران خسارت از خودگذشتگی و ایثار داشته باشم؟
در تمامی قدمها روند ایمان آوری ما مرحله به مرحله رشد کرد برای برگشتن سلامت عقل، اعتماد در سپردن، اقرار و پذیرش خطاها، برطرف کردن نقايص و کمبودهای اخلاقی و همچنین شجاعت تهیهی لیست خسارات. ما در همه این موارد از او درخواست کمک و رشد نمودیم. ما در قدم نهم با ایمانی قویتر و کاملتر از او میخواهیم به کمکمان بشتابد، خداوندی که در قدمهای قبلی یاریمان کرد پس در این قدم هم یار و یاور ما خواهد بود و تمامی آنچه را که من نیاز دارم برای جبران خسارت در اختیارم قرار خواهد داد. ولی لازم است از خود بپرسم آیا تمایل دارم برای جبران خسارت، خداوند تمامی آنچه که نیاز دارم را در دسترس من قرار دهد؟ و آیا امروز من با توجه به ایثار و از خودگذشتگی به بلوغ فکری رسیدهام که جبران خسارت کنم تا به آزادی برسم؟
10ـ چه ترسها و توقعات دیگری در مورد جبران خسارت دارم؟
ترس از پذیرفتهنشدن، ترس از دست دادن مبالغی که در اختیارم دارم، ترس از زندان رفتن و مشکلات قانونی، ترس از دست دادن باورهایی که تا قدم نهم به دست آوردم، ترس از به بار آوردن خسارتهای جدید. ترسهای من در هر جبران خسارت متفاوت است، در یک جبران خسارت ممکن است ترس از دست دادن رابطهام را داشته باشم و در جبران خسارتی مشابه همان ، میتوانم ترس از پذیرفته نشدن داشته باشم. در بسیاری از مواقع توقعات من از جبران خسارت بخشیده شدن میباشد، ولی با توجه با آن چیزی که کتاب گفته ما سناریوسازی نمیکنیم و تمام سعی خود را در جهت جبران خسارت به اجرا میگذاریم.

11ـ چرا مهم نیست که عکسالعمل طرف مقابل به جبران خسارت من چه باشد؟ این مساله چه رابطهای با هدف روحانی قدم نهم دارد؟
در قدم نهم عکسالعمل طرف مقابل مهم نیست ما باید از هر گونه انتظار و توقع در مورد عکسالعمل دیگران دوری کنیم و نتیجه را فقط به خداوند بسپاریم. ما باید تمام سعی خود را در جبران خسارت کنیم. اگر جبران خسارت درست انجام شود احساس امید و شور و شعف و سپاسگزاری و بخشندگی سراغ ما میآید. اما اگر عکسالعمل طرف مقابل منفی باشد ،دچار ترس، یاس، ناامیدی و انزوا و بیتفاوتی میشویم که با هدف روحانی قدم نهم کاملاً مغایر است و شاید هیچگاه اقدام به جبران خسارت ننماییم. هدف روحانی قدم نهم آزادی و بازسازی روابط تخریب شده و نیز هر آنچه که ما خراب کردهایم میباشد.
12ـ چگونه میتوانم از معتادان در حال بهبودی دیگر، راهنمایم، و نیروی برترم به عنوان یک منبع قدرت در این فرایند استفاده کنم؟
تجربهی اعضا، شهامت و پشتیبانی خداوند و حمایت راهنمایان بزرگترین منبع قدرت در این قدم است. با مشورت کردن و دریافت کمک از کسانی که این راه را پیمودهاند میتوان به عنوان منبع قدرت و انرژی و استفاده از تجاربشان برای کارکرد این قدم نهایت استفاده را کرد. تجربیات آنها و تسلیم و تصمیم مصمّم خودمان انجام این قدم را امکانپذیر خواهد کرد.

13ـ کدام یک از موارد در فهرست قدم هشتم من، طبق مثالهای فوق، پیچیده هستند؟ آن موارد دقیقاً چه هستند؟
این سوال کاملاً شخصی است. اما به طور مثال و برای باز شدن دریچهی ذهنمان همان قدر بگوییم که شاید کسانی را خسارت زدهایم که خودشان نمیدانند یا آنها را در ردیف اتهام قرار دادهایم یا به مراکز عمومی و موسسهای خسارت وارد کردهایم که در این رابطه نیاز به مشورت و ارزیابی دارد.
14ـ آیا جبران خسارتی بدهکار هستم که انجام آن پیامدهای جدی داشته باشد؟ آنها چه هستند؟
بله جبران خسارتهایی که خسارت جدید بوجود می آورد یا موجب تحت الشعاع قرار دادن بهبودی می شود و یا خساراتی که نیاز به رشد معنوی و مالی دارد.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

13ـ چند مثال از شهامتی که در قدمهای قبلی تجربه کردهاید را بنویسید.از آن تجارب چگونه در این قدم استفاده میکنید؟
در قدم اول شهامت اقرار به عجز و ناتوانی ، در قدم دوم شهامت تغییر باورها و شروع و درک ارتباط آگاهانه با خداوند ،در قدم سوم با شهامت یاد گرفتیم که اراده و زندگی مان را به خداوند بسپاریم ، در قدم چهارم شهامت نوشتن ترازنامه ، در قدم پنجم شهامت پذیرفتن اشتباهات، همه و همه کمک نمود تا امروز با شهامت و ایمان نسبت به نوشتن تراز و لیست خسارات اقدام نمایم.
14ـ آیا اسمی هست که من هنوز به فهرست خود اضافه نکرده باشم؟ آیا تمایل دارم که اکنون اضافه کنم؟ آیا فهرست من کامل است؟
بله، این سوال میخواهد مرا متوجه قسمت انکار بیماریام کند. سوال بعد که از سوال های صداقت و شهامت آمده میخواهد یک بار دیگر درجهی تمایل ما را شناسایی کند. ما به عنوان معتاد هم خسارت زدهایم و هم خسارت دیدهایم. اندازه و مقدار آن مهم نیست، مهم این است با استفاده از اصول روحانی بتوانیم تمایل را درون خود زنده کنیم و آن را انکار نکنیم.

15ـ چه اقداماتی جهت افزایش تمایل خود انجام دادهام؟
تمامی اقداماتی که برای رسیدن به آرامش، رهایی، آزادی در قدمهای قبلی به کار بردم اینجا نیز به کار میآید. دعا کنم و از کسانی که این قدم را گذراندهاند تجربه و مشورت بگیرم، سطح آگاهیام را نسبت به قدم هشتم افزایش دهم و بدانم این قدم را چرا کار میکنم؟ و هدف از کارکرد این قدم چیست ؟و این نکته را درک کنم که در قدم هشتم مواردی وجود دارد که سدراه ارتباط من با خداوند و دیگران میشود و اجازه نمیدهد که من به هدف اصلی خود که همان رسیدن به حد کمال است برسم.
16ـ در مورد دعا کردن برای پیدا کردن تمایل چه احساسی دارم؟
ما باید به خاطر داشته باشیم دچار یک بیماری هستیم به نام اعتیاد، چه در قدمهای قبلی چه در این قدم هیچ ابزاری بهتر از دعا برای پررنگ کردن تمایل برای ما کارآمدنیست. دعا در این قدم موجب میشود درک کنم که به واسطهی بیماریام به دیگران خسارت زدهام و میبایست آن را با تمایل و اعتماد به نفسی که به دست میآورم به انجام رسانم. دعا موجب میشود خود را به جای شخص مقابل که به آن خسارت وارد کردهام قرار دهم زیراکه وقتی خود را به جای او قرار می دهم تمایل درون من زنده خواهد شد.
17ـ آیا احساس وصل بودن یا مربوط بودن به دیگران میکنم؟ توضیح دهید.
گاهی از دیگران فاصله میگیرم ، دچار انزوا میشوم که نتیجهی خسارتهایی است که به آنها وارد نمودهام. امروز هم میترسم با بعضی از مردم ارتباط برقرار کنم چرا که میترسم به آنها خسارت وارد کنم. اما با تمرکز و درست به اجرا گذاشتن قدمها در زندگی روابطم بهتر شده چون که کمتر خسارت میزنم. در قدم چهارم و پنجم متوجه این کمبود در خود شدم و توانستم امروز خود را قسمتی از دیگران ببینم نه کمتر، نه بیشتر.

18ـ آیا احساس همدلی و ملاطفت برای دیگران دارم؟ توضیح دهید.
بله، من امروز متوجه شدهام دیگران هم گاهی مثل من دچار ضعفها و کمبودهایی هستند که اگر با آنها مهربانی و همدلی نکنم انسان بودنم را زیر سوال خواهم برد، چرا که شاید سالها میگذشت و من هم نمیتوانستم یک کار درست انجام دهم ولی آنها با همدلی و مهربانی نسبت به من مرا همیشه امیدوار به زندگی نگه داشتند و به رفتار درست تشویقم کردند.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

6ـ فهرست افرادی را که به آنها خسارت زدهاید با ذکر نوع و طریق خسارت بنویسید؟
نام (حقیقی یا حقوقی) نوع خسارت (عاطفی یا مالی)مقدار و مبلغ شرح ماجرا
7ـچراعذرخواهی تنها، برای جبران خسارتی که زدهام،کافی نخواهد بود؟
چرا که بیشتر اوقات خسارتی که ما زدهایم آنقدر زیاد و شدید است که با گفتن معذرت میخواهم بهبود نخواهد یافت کسانی که از ما خسارت دیدهاند بارها این کلمه را شنیدهاند چه بسا از این کلمه هم متنفر هستند. پس معذرتخواهی کلامی به هیچ عنوان پاسخگوی خسارتی که ما زدهایم نخواهد بود. این جمله برای شروع خوب است ولی کافی نیست.
8ـچرا تغییر رفتار تنها، برای جبران خسارتی که زده ام کافی نخواهد بود؟
ارمغان قدم هشتم برای ما آزادی است، تغییر رفتار گرچه بسیار خوب است ولی در رابطه با کسانی که ما را میبینند و با ما در ارتباطند تغییر رفتار برای شرایط حال و امروز مفید است اما نیاز است از کسانی که ما را نمیبینند و از طرف ما خسارت دیدهاند نیز جبران خسارت نمایم آزادی ما در گرو جبران خسارت از تمام کسانی است که به آنها خسارت زدهایم چه در گذشته چه امروز

9ـ آیا خسارت مالی به کسی زدهام که نخواهم آن را جبران کنم؟ اگر این خسارت را جبران کنم، زندگی من به چه شکل خواهد بود؟
بله، در بیشتر خسارات امروز به حداقل توانایی رسیدهام که جبران نمایم اما ترس، عدم اعتماد و ایمان به خداوند موجب میشود آزادی را که قرار است در پس جبران خسارت به دست آورم از خود سلب می نمایم .
خسارتها موانعی هستند در سر راه من و خداوند. من با جبران هر یک از آن خسارتها موانع را برمیدارم و به خداوند نزدیکتر میشوم و به آرامش و آسایش دست خواهم یافت و روابط جدیدی را با مردم بر اساس منطق پیریزی میکنم:
10ـ آیا به کسی برای جبران خسارت بدهکار هستم، که او نیز به من صدمه زده باشد؟ چه اقداماتی جهت پیدا کردن تمایل برای این گونه جبران خسارت انجام دادهام؟
در زندگیامان افرادی هستند که به ما صدمه زدهاند و ما هم مقابله به مثل کردهایم و حتی از آنها رنجش هم داریم. ما در قدم هشتم نباید به خساراتی که آنها به ما زدهاند توجه کنیم، ما فقط تراز خودمان را میگیریم و باید سعی کنیم یکبار دیگر قدم چهارم و پنجم را در مورد آنها اجرا کنیم تا بتوانیم آنها را ببخشیم و بعد به دنبال رفع خسارتی که به آنها زدهایم باشیم. امروز باید برای ایجاد انگیزه و تمایلمان برای جبران خسارت از این افراد دعا کنیم، بیماری اعتیاد خود را درک کنیم و بپذیریم که شاید آنها هم در آن شرایط مثل ما با افکار بیمارگونه اقدام به انجام عملی کردهاند. با راهنمایمان مشورت کنیم و از رفتارمان ترازنامه تهیه کنیم تا نقاط کمبود و ضعف خود را شناسایی کنیم و بپذیرم که تمامی ما انسان هستیم و امکان خطا در ما وجود دارد.

11ـ تشخیص چگونگی دقیق خطاهایمان، به چه شکل در قدم هشتم برای ما ارزشمند است؟ چرا ضروری است که نقش و مسوولیت من در مسايل برایم واضح و آشکار باشد؟
ما دچار یک بیماری هستیم به نام اعتیاد پس همیشه تشخیصهای ما بنابر باورهای معتادگونه میباشد. ما به دیگران خسارت میزنیم چون فکر میکنیم حق ماست و در آن صورت تشخیص خسارت برایمان سخت میشود چون خود را محقّ میدانیم. امروز با استفاده از اصول روحانی بهخصوص صداقت و همچنین تمرین اصول روحانی قدمهای قبلی سعی میکنیم باورهای خود را تغییر دهیم تا با وجدان بیدار بتوانیم خسارات وارد شده را شناسایی کنیم و تشخیص دهیم. لازم است نقش و مسوولیت خود را با استفاده از قدم ششم و هفتم پیدا کنیم تا خود را راحتتر در معرض جبران خسارت قرار دهیم.
12ـ چند مثال از صداقتی که در قدمهای قبلی تجربه کردهام را بنویسید.چگونه از آن تجارب در این قدم میتوانید استفاده کنید؟
با ورود به مسیر بهبودی بهترین نوع صداقت در من شروع به رشد کرد. من به عنوان یک معتاد همیشه در انکار بودم و در قدم یک توانستم لایههای انکار را کنار بزنم و با صداقت معتاد بودنم را اعلام نمایم. در قدم دوم صداقت به من کمک کرد باورهای غلط خود را شناسایی کنم تا به آنها تکیه نکنم. در قدم سوم حضور خدا را بیشتردرک نمودم و صادقانه تسلیم خواست و ارادهی او شدم. در قدم چهارم سعی کردم به خود دروغ نگویم و تمام لایههای درونی خود را که پر از کینه و نفرت و رنجش و مسايل جنسی بود با صداقت به روی کاغذ بیاورم و در قدم پنجم بود که صداقت و شهامت یکی شد و من توانستم اعتماد کنم و آن را بازگو نمایم. در قدم ششم عدم صداقت درون خود را شناسایی کردم و در قدم هفتم سعی نمودم که این کمبود درون را به تعادل برسانم. امروز در قدم هشتم با صداقتی که دارم متوجه خسارات به بار آمده شدهام و تا زمانی که امکان زندگی برایم وجود دارد صادقانه در پی جبران خسارت خواهم بود تا به آزادی و رهایی دست یابم
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته#مجتبی_دشتی
قدم 8
ما فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودیم تهیه كرده و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.
پروردگارا، مرا از بند گذشتهی ملالانگیز رها کن.
گذشتهای که بر اثر عدم آگاهی به همنوعان زیان و لطمه رساندهام. مرا حضور ذهن و شهامتی عطا کن تا به یاد بیاورم به کسانی که آسیب رساندهام و موجبات جبرانش را برایم مهیّا کن.
امید دارم تا زمانی که از تو تبعیت میکنم به هیچکس آسیب و زیانی نرسانم.
«آمین»

قدم هشتم میخواهد به فرد کمک کند که با گرفتن و پذیرفتن مسوولیت نابسامانیها و خرابیهای گذشته شرایطی را برایش مهیّا کند تا در مواجهه با اجتماع خجالتزده و شرمسار نباشد. انسانها نیازمند زندگی در کنار هم و ایجاد رابطه با هم میباشند، قدم هشتم جایگاه مناسبی جهت شناسایی و تمرین برای از سرگیری روابط از دست رفته است.
معتاد روابطش را یا با علم و آگاهی از دست میدهد یا عدم آگاهی، در هر دو صورت فرق نمیکند مهم این است که برای از دست دادن رابطهای حتماً پیشزمینههایی مثل کینه و رنجش یا خسارات و صدمات عاطفی و مالی دخیل بوده که با ریشهیابی و جبران آنهاست که میتواند روابط، دوباره از سر گرفته شود یا اگر هم ترمیم نشد لااقل مانند قارچ سمّی در صفحات خاطرات رشد نکند.
از انجام این قدم ترسی به خود راه ندهید و هیچ سناریویی در رابطه با اینکه شاید شرم و خجالت سراغتان بیاید یا نتوانید به چشم آنهایی که بدانها خسارت زدهاید نگاه کنید یا آنها شما را هرگز نبخشند ... در ذهنتان تداعی نکنید.
برداشت این قدم می تواندجرقهی شروع دوبارهی دوستیها باشد که به علت بیماری اعتیاد آنها را به دشمنی یا کینه و رنجش تبدیل کرده بودید. در این قدم تجربهای جدید و نو از زندگی مسالمتآمیز و بدون ضرر و خسارت به دیگران را تجربه خواهید کرد. فقط باید سعیتان این باشد که فهرستتان را تکمیل کنید. شاید بعد از انجام گام نهم و جبران خسارت این لیست. فهرست دوستان خوب و صمیمی شما بشود.
1ـ آیا به هیچ شکلی در کارکرد قدم هشتم مردد هستیم؟ چرا؟
بله، گاهی با تصور بر اینکه شاید خساراتی به بار آورده باشیم که زیاد باشد یا غیرقابل جبران باشد و یا از رویارویی با افرادی که به آنها خسارتزدهایم ترس و شرمندگی سراغمان بیاید و آیا بعد از عنوان کردن پذیرفته خواهیم شد یا با مشکلات قانونی مواجه خواهیم گشت.

2ـ آیا نیاز به تامل و مشورت با راهنمای خود را قبل از آغاز جبران خسارت، تشخیص میدهم؟ آیا در هیچ شرایطی به واسطهی تعجیل و شتاب در جبران خسارت باعث بروز خسارات جدیدی شدهام؟ آن شرایط چه بوده است؟
ما در هیچ شرایطی نمیتوانیم با عجله و شتاب جبران خسارت نماییم. با عدم شناخت نسبت به خسارتها و عمق آنها شاید دوباره موجب خسارت جدیدی شویم که روند بهبودیمان را تحتالشعاع خود قرار دهد. ما سعی میکنیم با صبر و حوصله و مشورت بهترین راه را برای جبران خسارت پیدا کنیم.
3ـ فهرست رنجشهایی که بر سر راه تمایل شما جهت جبران خسارت وجود دارند را بنویسید؟
در این سوال اسامی کسانی را مینویسیم که از آنها رنجش داریم و ما به آنها نیز خسارت زدهایم و چون هنوز آنها را نبخشیدهایم تمایل به جبران خسارت از آنها را نداریم
4ـ آیا میتوانم در حال حاضر از این رنجشها رها شوم؟ اگر نه، آیا تمایل دارم که به هر حال نام این افراد را در فهرست خود بنویسیم و بعداً نگران جبران خسارت از آنها باشم؟
اگر ما از رنجشهایمان نشویم تهیهی فهرست قدم هشتم و تمایل یافتن برای جبران خسارات کار مشکلی خواهد شد ما میبایست نام آنها را در لیست خود بیاوریم ما نمیخواهیم با استفاده از انکار بیماریمان خسارتهایی را که زدهایم را انکار کنیم و برای آنها توجیه بیاوریم. ما به دنبال سهم و تراز خود میگردیم هر چقدر هم کوچک باشد.

5ـ آیا کسی هست که من به او جبران خسارت بدهکار باشم ولی او تهدیدی برای سلامت یا امنیت من باشد یا مورد دیگری وجود داشته باشد که من نگران حال آن شخص باشم؟ ترسهای من چیست؟
بله – بسیار زیاد خسارات عاطفی و مالی در فهرستمان داریم . ترس یعنی فقدان ایمان در درون و دوربودن از قدرت الهی .
شاید خسارات به بار آمده را در حال و شرایط موجود نتوان انجام داد اما با این نیت که من تصمیم دارم خسارات را جبران نموده و خود را از بند رنجشها رها کنم ایده ای قابل قبول است به خاطر داشته باشم هر جبران خسارتی را به دور از تصمیم احساسی ، همراه با تعقل و مشورت به انجام رسانم.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

16ـ آیا باور دارم که فقط نیروی برتر میتواند کمبودهای مرا برطرف کند؟ یا سعی کردهام خودم نیز آنها را برطرف کنم؟
بله، زیرا هر گاه خواستم به تنهایی و با نیروی ارادهی شخصی آنها را کنترل یا برطرف کنم از دستم خارج شد و حتی بدتر هم شد.
17ـ آیا از اینکه کمبودهای من بلافاصله بعد از درخواستم برطرف نشدهاند دچار بیحوصلگی شدهام؟ یا اینکه اطمینان دارم هر وقت که خدا بخواهد، آنها برطرف خواهند شد؟
امروز باید سعیمان این باشد که به صبر به عنوان یک هدیهی الهی نگاه کنیم، عجول بودن و بیحوصلگی شاید موجب چیدن میوهی نارسیده و کال باشد اما صبر و حوصله بستری را فراهم میکند برای اندیشیدن و تصمیم درست اتخاذ کردن. اعتماد و ایمان به تنهایی هرگز برای کارکرد این قدم کافی نیست پس نیاز است که ما صبر و حوصله را نیز تمرین کنیم حتی اگر مدتها از زمان درخواستمان برای برطرف شدن کمبودهایمان گذشته باشد. در واقع بیحوصلگی یکی از نقايص ماست.

18ـ آیا حس تناسب و تعادل من، اخیراً به هم خورده است؟ آیا خود را تواناتر و زرنگتر از آن چیزی که هستم تصور میکنم؟
زمانی که از مبدا هستی فاصله می گیرم و این حس که من به تنهایی می توانم امورم را به انجام رسانم در من شکل می گیرد از حس تعادل و تناسب خارج می شوم . نباید فراموش کنم که اگر امروز قدرتی در مسیر زندگی بدست آورده ام همه به خاطر لمس و حضور خداوند در زندگی ام می باشد و اوست که کارگردان و بازیگردان زندگی من است
19ـ آیا مواقعی بوده که بتوانم از عمل از روی نقايص خود اجتناب کنم، و به جای آن یک اصل روحانی را تمرین نمایم؟ آیا این را به عنوان عمل و تاثیر خداوند بر زندگی خود تشخیص میدهم؟
انجام قدم هفتم به ما آزادی انتخاب خواهد داد و باید آگاه باشیم که این قدم درمان یا شفا نیست. اگر بر طبق اصول روحانی نهفته در برنامه دوازده قدمی زندگی کنیم از تقلاّ و دست و پا زدن برای تغییر حقیقت زندگی دست خواهیم برداشت. امروز شاید ترسها گریبانمان را بگیرند اما با اصول روحانی که فراگرفتهایم نیاز نیست در مقابله و مواجه شدن با آنها از روشهای مخرب بهره گیریم. مثلا در مقابل خشم و عصبانیت دیگران ، متانت و صبر پیشه کنیم.

20ـ کدام یک از کمبودهای من در زندگی برطرف شدهاند یا از قدرتشان کاسته شده؟
ما هیچگاه به کمال نمی رسیم اما آرزوی رسیدن به آن ما را به حرکت وامی دارد، کمبودهای زیادی درزندگی مان قابل شهود بود مثل ایمان ، قدرت جاری کردن اراده خداوند در زندگی مان ، عشق ، محبت ، نوع دوستی و غیره که به مرور زمان و با استمرار بهبودی و توجه به پروسه بهبودی ، روز به روز کمبودهایمان برطرف و نواقصمان کمرنگ خواهد شد.
21ـ چرا قدم هفتم، احساس آرامش را پرورش میدهد؟
قدم هفتم باعث میشود که دیگر از روی نقايص شخصیتی عمل نکنیم و به دیگران خسارت نزنیم این امر باعث میشود به خداوند و دیگران نزدیکتر شویم و رشد روحانیمان بیشتر شود در نتیجه متعادلتر و به هدف زندگی نزدیکتر میشویم هر گاه ما اصول روحانی را به اجرا درمیآوریم. به آرامش میرسیم. اگر در طول بهبودی به فروتنی مطلق یا کمال نرسیم همین که این آرزوی بزرگ را در ذهن خود مجسم میکنیم هدیهای گرانبها به ارمغان میآورد به نام آرامش.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی

11ـ آیا عجز خود را در برابر کمبودهایم در کنار عجزم در برابر اعتیاد پذیرفتهام؟ توضیح دهید.
بله، در مقابل کمبودها و هم مقابل اعتیاد عجز خود را پذیرفتهام چون کوشش ما در کنترل کمبودهایمان دیگر تبدیل به دست و پا زدن و تقلاّ شده بود من در برابر قدرت آنها عاجزم اما با استفاده از اصول روحانی قدمهای قبلی و این قدم و حضور خداوند میتوانم با قدرت آنها مقابله کنم و استفادهی مستمر از اصول روحانی موجب میشود در مقابل ناتوانیهای خود به تعادل و توانایی برسم.

12ـ تسلیم من چگونه عمیقتر شده است؟
تسلیم ما روز به روز افزونتر میشود پروسهای را که در قدم اول با شناخت بیماری اعتیاد آغاز کردیم در قدم هفتم با تشخیص کمبودهایی که اعتیاد به همراه دارد کاملتر و عمیقتر میشود. حتی در اینجا تسلیم قدم دوم را بیشتر میکنیم که در آنجا به دنبال برگشت سلامت عقل بودیم. اینجا بازگشت سلامت عقل میتواند کمک کند تا کمبودهایمان را مرتفع کنیم. امروز تسلیم کامل هستیم و با بیماریمان وارد جنگ نمیشویم تا خداوند با حضورش به ما کمک کند و بهبودیمان را استمرار بخشد. با مرور قدمهای قبلی و این سیر صعودی اعتمادمان به خداوند خیلی بیشتر از پیش شده است.
13ـ آیا باور دارم که خداوند کمبودهای مرا برطرف خواهد کرد یا مرا از شرّ اینکه به اجبار از روی آنها عمل کنم رهایی بخشد؟ آیا باور دارم که در نتیجهی کارکرد این قدم به انسان بهتری تبدیل خواهم شد؟
قسمت اول:ما با فروتنی که از خود نشان میدهیم به این باور میرسیم که خداوند مهربان بدان گونه که درکش کردیم قدرت آن را دارد که به وقت و زمان مقرر و به صلاحدید خود کمبودهای ما را برطرف سازد.
قسمت دوم:اگر از روی ضعفهای اخلاقی عمل نکنیم تبدیل به انسان خوبی میشویم، یک انسان با شخصیت و به تعادل رسیده و روز به روز در حال بهتر شدن. قدرت حضور خداوند فراسوی درک و خواست شخصیمان در مورد آنچه که احتیاج داریم و یا تصور میکنیم ،کارایی دارد.

14ـ چگونه ایمان من به خداوند که او را درک میکنم در نتیجهی کارکرد این قدم قویتر میشود؟
وقتی تواضع و فروتنی را در این قدم کار کنم به پروردگار نزدیکتر خواهم شد. فروتنی و کارکرد قدم هفت به من کمک میکند که حضور خداوند را بهتر و بیشتر درک نمایم و گسترهی دیدم وسعت مییابد و اجازهی کمک کردن دیگران و خداوند را به خود میدهم و متوجه میشوم آن چیزهایی را که احتیاج داشتهام در اختیارم قرار داده بهبودی، خدمت و رهایی و آزادی، پس همین دلایل ایمان مرا قویتر مینماید.
15ـ اخیراً چه فرصتهایی جهت رشد برای من وجود آمدهاند؟ از آنها چگونه بهره بردم؟
با استفاده از اصول روحانی صبر را تمرین کردم، نسبت به خودم واقعبین شدم، بیماری خود و دیگران را بیشتر پذیرفتم و نسبت به حل مشکلات مشورت گرفتم در نتیجه دیدگاهم عوض شد و با فروتنی به خدا نزدیکتر شدم، و از فرصتهای خدماتی که به من محول شد در راستای رسیدن به خداوند و حل مشکلات همدردانم بهره جستم
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
کودککار کیست؟
کودکار به کودکی اطلاق میشود که به واسطه فقر، مشکلات اقتصادی، فرهنگی یا توسط باند و مافیا به مدت طولانی ومستمر به کار گرفته میشود. کودکانکار معمولا در معرض آسیبهای جسمی، روحی، روانی و اجتماعی قرار دارند. از تحصیل محروم هستند و به نیازهای کودکی آنها توجهی نمیشود. همچنین خطرات زیادی آنها را تهدید میکند.

دنیایی که میتوانست تنها به کمکهای سادهی کودکانه کودکانکار، در محیط امن خانواده محدود شود، از کودککار، کارهای سختی طلب میکند که هرگز در تاب و توان دستهای کودکانهشان نیست. کارهایی دشوار، با پرداختهایی ناچیز، که در مقابل، کودکیشان را از آنها میدزدد و به رشد جسمی و ذهنی آنها، آسیب میرساند.
آمار کودکان کار
سازمان بینالمللی کار (ILO) اولین بار در سال ۲۰۰۲ روز جهانی مقابله با کار کودکان را راهاندازی کرد و عبارت “اکنون اقدام شود: کار کودکان پایان یابد” شعاری است که در سال جاری برای این مناسبت جهانی انتخاب شده است.
اساس آخرین گزارش سازمان بین المللی کار و یونیسف، تعداد کودکان کار در سراسر جهان به ۱۶۰ میلیون نفر رسیده که این اولین افزایش در ۲۰ سال گذشته است. همچنین با افزایش قابل توجهی در تعداد کودکانِ کار پنج تا ۱۱ ساله مواجه هستیم که مجبور به کار کردن هستند. کودکان در این گروه سنی بیش از نیمی از رقم جهانی کودکان کار را تشکیل می دهند.
بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۱ میلادی، ۲۵۹.۶۴ میلیون کودک در گروه سنی پنج تا ۱۴ سال بوده اند که ۱۰.۱ میلیون نفر آنان کودک کار بوده اند.
کشورهای در حال توسعه مانند هند بیشترین سهم را در معضل کودکان کار داشته اند.
در ایران اما هیچ آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در دست نیست.
اما عددی میان 500 هزار تا 1 میلیون و 700 هزار نفر، برای تعداد کودکان کار ایرانی تخمین زده شده است.
محل کار بچههای کار کجاست؟
محل کار این کودکان، لزوماً در خیابان نیست،
آنها در باربریها، خیاطیها، آجرپزیها، خانهها، کار های زیر زمینی و مواردی از این دست، هم مجبور به کارند.
سرپرست کودکان کار چه کسانی هستند؟
برخلاف تصور عموم، که بیشتر کودکان کار و خیابان را فاقد خانواده و سرپناه و زیر نظر افرادی خاص میدانند،
طبق بررسیهای آماری و میدانی
حدود 90 درصد این کودکان کار، دارای خانوادهاند و با آنها زندگی میکنند.
خانوادههایی که درگیر آسیبهای گوناگون اجتماعی، همچون حاشیهنشینی، فقر، بیکاری، مشکلات حاد معیشتی، اعتیاد، خشونت و تجاوز هستند.
خانوادههایی که عمدتا ناآگاه و ناتوان در انجام مسئولیتهای سنگین پدری و مادری هستند.
خانوادههایی با فرهنگهایی بیمار که گاه، دختران را در کودکی، مجبور به ازدواج با افرادی فاقد هرگونه صلاحیت میکند.
این قربانیانِ کودکهمسری، جدا از تحمل تلخیها و مشکلات بیشمار، هیچ مهارتی برای ایفای نقش همسری و مادری ندارند.
میراث خانوادههایی با جایگاه و شأن اجتماعی پایین و فاقد عزت نفس و احترام، که اغلب با تحقیر و توهین مواجه بودهاند، اغلب، انحراف و انزوا یا خشونت و طغیان خواهد بود. کودکان رشدیافته در آینده، برداشتههایشان را با جامعه تقسیم خواهند کرد.
97درصد پدران ومادران وبچه های کار.حتی سواد خواندن ونوشتن ندارن
حاصل بی سوادی و بی توجهی خانواده، طرد اجتماعی و محرومیت آنها از بسیاری حقوق مدنی و آموزشهاست.
نیاموختن مهارتهای زندگی، موجب میشود کودکان کار از عهده حل سادهترین مسائل پیرامون خود بر نیایند و با کوچکترین اتفاقات، درگیر خشونتهایی شوند که اغلب به ضرب و جرح و حتی قتل منجر میشود.
نیافتن فرصت کودکی، بزرگترین ظلم و غمانگیزترین اتفاقی است که برای کودکان کار رخ میدهد. کودکانی که بازیشان، پشت چراغ قرمز، دویدن میان خودروها و اطراف کورههاست.
حضور در محیطهای ناسالم و انجام کارهای آسیبزا، مشکلاتی برای سلامت کودکان کار به همراه دارد که متاسفانه هزینه درمان و فرهنگ پیگیری آن را ندارند .
رایج ترین مشکل کودکان کار چیست؟
سوء تغذیه به عنوان رایجترین مشکل بچه کار، جدیترین عامل مخرب رشد ذهنی و جسمی اوست.
آرتروز، دیسک کمر و اختلالات رشد، آسیبهایی است که از همان کودکی گریبانگیر کودکانی میشود که بارکشی میکنند. عفونتهای ریوی و مشکلات پوستی نیز خیلی زود به سراغ کودکان زبالهگرد میآید.
گذر از دوره کودکی و نوجوانی و ورود به دنیای بزرگسالی، سرآغاز دور جدیدی از مشکلات این کودکان است؛ آنها که هیچ آموزشی برای کسب درآمد، مدیریت زندگی و حضور اجتماعی ندیدهاند، با انبوهی از مشکلات جدید روبرو خواهند بود.
مطالعات جرمشناسی نشان میدهد اغلبِ مجرمان و بزهکاران، کودکی پرآسیبی را پشت سر گذاشتهاند.
در واقع میتوان گفت:
آسیبهای اجتماعی امروز، حاصل بیتوجهی به کودکانِ در معرض آسیب دیروز بوده است.
حمایتهای مادی، برای تأمین خوراک و پوشاک این کودکان، لازم است اما هرگز کافی نیست.
آموزشِ درست، مهمترین نیاز کودکان کار ، برای رهایی از آسیبهای بیشماری است که در محیط رشد آنها وجود دارد.
آموزشی، نه محدود به آموزشهای مرسوم و معمول مدارس عادی، که مجموعهای از مهارتهای فردی و اجتماعی با عنوان آموزش بهتر زندگی کردن و ایجاد محیطی آموزنده و سرشار از شور و نشاط مورد نیاز و مطلوب خواهد بود.
ساختار و فرایندهای مدارس مرسوم، توان پاسخگویی به نیازهای این کودکان را ندارد. جذب، نگهداشت و توانمندسازی کودکان کار در این مدارس، غیر قابل انجام است.
پدیده کودکان کار هرروز ابعاد پیچیدهتری پیدا میکند و حضور هر روزه آنان در خیابان، ضرورت سیاستگذاری درست در این زمینه را به امری اجتناب ناپذیر بدل کرده است. بیش از ۳۰ سال از تصویب پیمان نامه حقوق کودک میگذرد و سالیان زیادی از کنفرانسهای عمومی سازمان بینالمللی کار گذشته است که کار کودک را ممنوع اعلام کردهاند و خواهان پایان دادن به بهره کشی از کودکان کار و اقدامهای ملی کشورها در این زمینه شدهاند.
سازمان ملل و سازمان بین المللی کار با طرح برنامههایی خواهان لغو کار کودک و ریشه کنی فقر در جهان تا سال ۲۰۲۵ شدهاند. زمانی که برنامه اعلام شد دستاندرکاران این برنامه فکر میکردند سالهای زیادی در پیش است و میتوان با اجرای برنامههای دراز مدت و کوتاه مدت به این مهم دست یافت. در سالهای گذشته با اتکاء به کمکهای مالی بینالمللی و کوشش فعالان مدنی در جهت اجرای برنامههای مبارزه با فقر و برنامههای آموزشی جمعیت کودکان کار تا سال ۲۰۱۶ کاهش چشمگیری یافت اما از سال ۲۰۱۶ این رشد با کندی قابل توجهی روبرو شده است.
آیا از کودکان کار خرید کنیم؟
چرا کودکان را برای کار انتخاب میکنند؟
کار کودکان ارزان است. کودکان از نظر جسمی و ذهنی مطیع هستند. کودکان کار اتحادیه ندارند و نمیتوانند به دادگاهی شکایت برند. نبود یک اراده سیاسی در جهان برای پایان دادن به کار کودکان یکی از مهمترین دلایل ادامه حضور کودکان در بازار کار است.
در ایران نیز با وجود قوانین متعدد و امضای پیمان نامه حقوق کودک، مقاوله نامه ۱۸۲ مبنی بر محو بدترین اشکال کار کودک و وجود قوانینی چون قانون اساسی (اصل۳۰)، قانون کار(مواد۸۰، ۸۱، ۸۳)، قانون مجازات اسلامی(ماده ۹۳۱)، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، کودکان زیادی برای تامین مایحتاج زندگی مجبور به کار هستند، این قوانین نتوانسته است بستر مناسبی برای حمایت از آنان فراهم کند. در برنامه ششم توسعه، دولت متعهد شد که ۲۵درصد از جمعیت کودکان کار را کاهش دهد. برای اولین بار نام کودکان کار در برنامه توسعه کشوری برده شد ولی در اینجا هم هیچ آماری از تعداد کودکان کار ارائه نشد که بتوان در پایان برنامه ششم ارزیابی روشنی از این برنامه ارائه داد. اقدامات انجام شده بیش از هر چیز بر عملیات قهر آمیز حذف فیزیکی کودکان از سطح خیابانها متمرکز شد. این اقدامات کودکان را به کارهای خطرناکتر و دشوارتر مثل زباله گردی و غیره سوق داد و تاثیر چندانی در بهبود شرایط کودکان کار نداشت. برخی مداخلههای دولتی از جمله دادن یارانه، اجازه تحصیل به کودکان افغانستانی در مدارس ایران (که هم اکنون برای کلاس اولیها با مشکلات جدی مواجه شده است)، طرح کودک و خانواده سازمان بهزیستی و فعالیتهای سازمانهای غیردولتی تا حدودی در بهبود شرایط زندگی کودکان کار موثر بوده است.
در مواجه با کودکان کار چه رفتاری انجام دهیم؟
قوانین کار کودک در ایران چیست؟
براساس ماده ۷۹ قانون کار به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام ممنوع است و همچنین براساس ماده ۸۰ قانون مذکور، کارگری که سنش بین ۱۵ تا ۱۸ سال تمام باشد، کارگر نوجوان نامیده میشود و در بدو استخدام باید توسط سازمان تامین اجتماعی مورد آزمایشهای پزشکی قرار گیرد. براساس اعلام مدیرعامل سابق انجمن حمایت از حقوق کودکان ۱۴ هزار زبالهگرد در تهران وجود دارد که ۴۷۰۰ نفر از این افراد یعنی معادل یک سوم آنها کودک هستند.
موضوع کودکان کار و خیابان به فقر بستگی دارد. همچنین به این موضوع بستگی دارد که بازار کار چقدر تمایل به استفاده از این کودکان دارد؟ زیرا کار کودک بازار ارزانی است و حتی اگر کودک به اندازه فرد بزرگسال کار کند، حقوق او به اندازه فرد بزرگسال نیست. همچنین به این بستگی دارد که چقدر سیاستهای مهاجرتی ما درست است و اجازه میدهیم که کودکی از کشور دیگری به عنوان کودک وارد کشور ما شود و به کار گرفته شود.
سازمان بهزیستی چه فعالیتی در خصوص کودکان کار انجام میدهد؟
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با بیان اینکه سازمان بهزیستی در این زمینه طی چندین سال گذشته، ۳۷ مرکز شبانهروزی برای نگهداری کودکان داشته که سالانه ۶۰۰۰ کودک کار در خیابان در این مراکز مورد پذیرش قرار میگرفتند، اظهار کرد: در آن زمان بررسیها نشان داد که حدود ۹۵ درصد از این کودکان با خانواده خود زندگی میکنند.
وی با بیان اینکه طبق اعلام وزارت کار و اشتغال حدود هفت میلیون شغل غیررسمی در کشور داریم، گفت: ۷ میلیون شغل غیررسمی یعنی افرادی که هیچ بیمهای ندارند و زمانی که بحران کرونا وارد میشود این افراد بیشتر آسیب میبینند، زیرا نه بیمه بیکاری به آنها تعلق میگیرد و نه وابسته به سازمانی هستند که کمکهای معیشتی و رفاهی دریافت کنند؛
وضعیت کودکان کار افغانستانی و کودکان کار ایرانی
در میان کودکان ایرانی بیش از ۹۵ درصد دارای سرپرست هستند و در کودکان افغانستانی حدود ۸۵-۹۰ درصد با خانواده و یا یکی از اقوام زندگی میکنند. مسعودی فرید با اشاره به وضعیت کودکان زبالهگرد و با بیان اینکه سازمان بینالمللی کار اصطلاح و بحثی را چند سال گذشته به نام بردهداری نوین مطرح کرده گفت: ما خود نیز معتقد بودیم اینکه کودکان را ،به ویژه کودکانی که در حوزه زبالهگردی کار میکنند، در گروه های ۴۰-۵۰ نفره نگهداری کنند، چیزی جزء بردهداری نیست. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به اینکه عمدتا کودکان زبالهگرد سرپرست ندارند، کشورهایی مانند هند، آمریکای جنوبی و یا آمریکای مرکزی، کودکانی که در زاغهها و وضعیت بسیار نامطلوبی زندگی میکنند زیاد هست.
وی درخصوص تعداد کودکان زباله گرد در ایران نیز با اشاره به اینکه برآورد قطعی در این زمینه نداریم، یادآور شد: دو مطالعهای که انجمن حمایت از حقوق کودکان انجام داده نشان داده است که در تهران حدود ۴۰۰۰ کودک زبالهگرد وجود دارد. برآورد شهرداری در شهر تهران نیز همین تعداد است، اما روی کودکان زبالهگرد. شیوعشناسی کاملی انجام نشده که بخواهیم تعداد آنها را اعلام کنیم. دسته دوم کودکانی هستند که در کارگاهها کار میکنند و دسته سوم؛ کودکان زبالهگرد هستند که هر کدام از آنها محوریت خاص هم دارند.
مشکلات کودکان کار و بررسی خودکشی رضا کودک کار دعوت شده در ماه عسل:
معمولا آخرین راهی که به ذهن فرد مضطرب ، افسرده و نا امید برای تخلیه افکار آسیب خطور میکند خودکشی است.
مشاهدات واحد روانشناسی مدرسه کودکان کار صبح رویش نشان میدهد افکار خود آسیب رسان که میتواند مقدمه رفتار خود آسیب رسان باشد در بسیاری از کودکان کار و آسیب مشهود است.
کنترل این موارد نیازمند پروسه درمان ، مداخله منظم و دقیق وارتباط با خانواده بچه های کار است.
از این رو در موارد احتمال خودکشی کودک کار تمامی اعضای مدرسه از جمله واحد مددکاری و آموزشی بلافاصله اقدام های لازم را پیگیری میکنند.
آیا کودک کار سلامت اجتماعی دارد؟
رفتار های نامناسب با کودک کار
اخم ما، بی توجهی ما و یا یک دلسوزی نامتعارف نسبت به کودک کار میتواند مقدمه اتفاقات سهمگینی مثل خودکشی باشد.
همه ما در قبال کودکان کار مسئولیم!
هر عضوی از جامعه به نوعی مانند خانواده میتواند خودش را در مقابل بروز این پدیده مسئول بداند. بدانیم که ریشه کار کودک فقر است و برای ارتقای کیفیت زندگی اعضای آسیب باید جامعه آستین بالا بزند.
در مورد داستان رضا کودک کار دعوت شده در برنامه ماه عسل که جمله فرصت نکردم به آرزوهام فکر کنم او بسیار معروف شده بود باید گفت که متاسفانه رضا های زیادی در بین کودکان کار وجود دارد که با توجه ویژه به معضل بچه های کار امیدواریم آخرین خبر خودکشی کودک کار را شنیده باشیم.
درآمد کودکان کار
در مورد موضوع درآمد و اوضاع زندگی کودکان کار گمانه زنی های بسیاری وجود دارد.
خوب است بدانیم تا به حال هیچ پژوهش علمی و گزارش روشنی از این موضوع ارائه نشده است.
در ایران نیز با وجود قوانین متعدد و امضای پیمان نامه حقوق کودک، مقاوله نامه ۱۸۲ مبنی بر محو بدترین اشکال کار کودک و وجود قوانینی چون قانون اساسی (اصل۳۰)، قانون کار(مواد۸۰، ۸۱، ۸۳)، قانون مجازات اسلامی(ماده ۹۳۱)، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، کودکان زیادی برای تامین مایحتاج زندگی مجبور به کار هستند، این قوانین نتوانسته است بستر مناسبی برای حمایت از آنان فراهم کند. در برنامه ششم توسعه، دولت متعهد شد که ۲۵درصد از جمعیت کودکان کار را کاهش دهد. برای اولین بار نام کودکان کار در برنامه توسعه کشوری برده شد ولی در اینجا هم هیچ آماری از تعداد کودکان کار ارائه نشد که بتوان در پایان برنامه ششم ارزیابی روشنی از این برنامه ارائه داد. اقدامات انجام شده بیش از هر چیز بر عملیات قهر آمیز حذف فیزیکی کودکان از سطح خیابانها متمرکز شد. این اقدامات کودکان را به کارهای خطرناکتر و دشوارتر مثل زباله گردی و غیره سوق داد و تاثیر چندانی در بهبود شرایط کودکان کار نداشت. برخی مداخلههای دولتی از جمله دادن یارانه، اجازه تحصیل به کودکان افغانستانی در مدارس ایران (که هم اکنون برای کلاس اولیها با مشکلات جدی مواجه شده است)، طرح کودک و خانواده سازمان بهزیستی و فعالیتهای سازمانهای غیردولتی تا حدودی در بهبود شرایط زندگی کودکان کار موثر بوده است.
در مواجه با کودکان کار چه رفتاری انجام دهیم؟

قوانین کار کودک در ایران چیست؟
براساس ماده ۷۹ قانون کار به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام ممنوع است و همچنین براساس ماده ۸۰ قانون مذکور، کارگری که سنش بین ۱۵ تا ۱۸ سال تمام باشد، کارگر نوجوان نامیده میشود و در بدو استخدام باید توسط سازمان تامین اجتماعی مورد آزمایشهای پزشکی قرار گیرد. براساس اعلام مدیرعامل سابق انجمن حمایت از حقوق کودکان ۱۴ هزار زبالهگرد در تهران وجود دارد که ۴۷۰۰ نفر از این افراد یعنی معادل یک سوم آنها کودک هستند.
موضوع کودکان کار و خیابان به فقر بستگی دارد. همچنین به این موضوع بستگی دارد که بازار کار چقدر تمایل به استفاده از این کودکان دارد؟ زیرا کار کودک بازار ارزانی است و حتی اگر کودک به اندازه فرد بزرگسال کار کند، حقوق او به اندازه فرد بزرگسال نیست. همچنین به این بستگی دارد که چقدر سیاستهای مهاجرتی ما درست است و اجازه میدهیم که کودکی از کشور دیگری به عنوان کودک وارد کشور ما شود و به کار گرفته شود.
سازمان بهزیستی چه فعالیتی در خصوص کودکان کار انجام میدهد؟
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با بیان اینکه سازمان بهزیستی در این زمینه طی چندین سال گذشته، ۳۷ مرکز شبانهروزی برای نگهداری کودکان داشته که سالانه ۶۰۰۰ کودک کار در خیابان در این مراکز مورد پذیرش قرار میگرفتند، اظهار کرد: در آن زمان بررسیها نشان داد که حدود ۹۵ درصد از این کودکان با خانواده خود زندگی میکنند.
وی با بیان اینکه طبق اعلام وزارت کار و اشتغال حدود هفت میلیون شغل غیررسمی در کشور داریم، گفت: ۷ میلیون شغل غیررسمی یعنی افرادی که هیچ بیمهای ندارند و زمانی که بحران کرونا وارد میشود این افراد بیشتر آسیب میبینند، زیرا نه بیمه بیکاری به آنها تعلق میگیرد و نه وابسته به سازمانی هستند که کمکهای معیشتی و رفاهی دریافت کنند؛
وضعیت کودکان کار افغانستانی و کودکان کار ایرانی

در میان کودکان ایرانی بیش از ۹۵ درصد دارای سرپرست هستند و در کودکان افغانستانی حدود ۸۵-۹۰ درصد با خانواده و یا یکی از اقوام زندگی میکنند. مسعودی فرید با اشاره به وضعیت کودکان زبالهگرد و با بیان اینکه سازمان بینالمللی کار اصطلاح و بحثی را چند سال گذشته به نام بردهداری نوین مطرح کرده گفت: ما خود نیز معتقد بودیم اینکه کودکان را ،به ویژه کودکانی که در حوزه زبالهگردی کار میکنند، در گروه های ۴۰-۵۰ نفره نگهداری کنند، چیزی جزء بردهداری نیست. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به اینکه عمدتا کودکان زبالهگرد سرپرست ندارند، کشورهایی مانند هند، آمریکای جنوبی و یا آمریکای مرکزی، کودکانی که در زاغهها و وضعیت بسیار نامطلوبی زندگی میکنند زیاد هست.
وی درخصوص تعداد کودکان زباله گرد در ایران نیز با اشاره به اینکه برآورد قطعی در این زمینه نداریم، یادآور شد: دو مطالعهای که انجمن حمایت از حقوق کودکان انجام داده نشان داده است که در تهران حدود ۴۰۰۰ کودک زبالهگرد وجود دارد. برآورد شهرداری در شهر تهران نیز همین تعداد است، اما روی کودکان زبالهگرد. شیوعشناسی کاملی انجام نشده که بخواهیم تعداد آنها را اعلام کنیم. دسته دوم کودکانی هستند که در کارگاهها کار میکنند و دسته سوم؛ کودکان زبالهگرد هستند که هر کدام از آنها محوریت خاص هم دارند.
مشکلات کودکان کار و بررسی خودکشی رضا کودک کار دعوت شده در ماه عسل:
معمولا آخرین راهی که به ذهن فرد مضطرب ، افسرده و نا امید برای تخلیه افکار آسیب خطور میکند خودکشی است.
مشاهدات واحد روانشناسی مدرسه کودکان کار صبح رویش نشان میدهد افکار خود آسیب رسان که میتواند مقدمه رفتار خود آسیب رسان باشد در بسیاری از کودکان کار و آسیب مشهود است.
کنترل این موارد نیازمند پروسه درمان ، مداخله منظم و دقیق وارتباط با خانواده بچه های کار است.
از این رو در موارد احتمال خودکشی کودک کار تمامی اعضای مدرسه از جمله واحد مددکاری و آموزشی بلافاصله اقدام های لازم را پیگیری میکنند.
آیا کودک کار سلامت اجتماعی دارد؟
رفتار های نامناسب با کودک کار
اخم ما، بی توجهی ما و یا یک دلسوزی نامتعارف نسبت به کودک کار میتواند مقدمه اتفاقات سهمگینی مثل خودکشی باشد.
همه ما در قبال کودکان کار مسئولیم!
هر عضوی از جامعه به نوعی مانند خانواده میتواند خودش را در مقابل بروز این پدیده مسئول بداند. بدانیم که ریشه کار کودک فقر است و برای ارتقای کیفیت زندگی اعضای آسیب باید جامعه آستین بالا بزند.
در مورد داستان رضا کودک کار دعوت شده در برنامه ماه عسل که جمله فرصت نکردم به آرزوهام فکر کنم او بسیار معروف شده بود باید گفت که متاسفانه رضا های زیادی در بین کودکان کار وجود دارد که با توجه ویژه به معضل بچه های کار امیدواریم آخرین خبر خودکشی کودک کار را شنیده باشیم.
درآمد کودکان کار
در مورد موضوع درآمد و اوضاع زندگی کودکان کار گمانه زنی های بسیاری وجود دارد.
خوب است بدانیم تا به حال هیچ پژوهش علمی و گزارش روشنی از این موضوع ارائه نشده است.
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست و چاپ دهم

37. چه شهود و مدارکی دارم که دیگر میتوانم با دلگرمی به بهبودی خود اعتماد کنم؟
امروز بهترین شاهد حضور خداوند در زندگی است، به او اتکا میکنم و اعتماد دارم و همچنین شواهد دیگری از قبیل: معجزهي از بین رفتن وسوسهها، افکارم کمتر با زشتیها هماهنگ میشود، امروز ترسهایم کمتر شده، پاک هستم و دغدغه مصرف مواد را ندارم حتی در سختیها و مشکلات، با راهنمایم مشورت میکنم. امروز با اصول روحانی زندگی میکنم و آرامش بیشتری دارم، وقتی دعا میکنم از خودپسندی و خودخواهی دور میشوم، امروز فقط خود را نمیبینم و حضورخداوند در زندگیام کار میکند.
38. اخیراً چه کاری کردهام که نشاندهندهي تعهد من به بهبودی و به کارگیری برنامه باشد؟ (مثال پست خدماتی در برنامه قبول کردهام؟) آیاموافقت کردهام راهنمای دیگرمعتادان درحال بهبودی باشم؟آیارفتن درجلسات علیرغم هرگونه احساسی که داشتهام ادامه دادهام؟آیابه کارکردن باراهنمای خود حتی اگر اوحقیقت تلخی را به من گفته باشدیاراهکاره ایی را به من پیشنهادکرده باشدکه موردپسند من نبوده ادامه دادم؟
خدمتهایی که در برنامه به عهده میگیرم، با وجود احساسات بد و خوب ، باز در جلسات حضور دارم و مشارکت میکنم، کارکرد قدمها، اصل تعهد تصمیم گرفتن برای واگذاری و سپردن امور به دستان مهربان خدا و تکرار آن حتّی اگر به نظرمان اتفاق مثبتی رخ ندهد اصل تعهّد را باید با تاکید و تایید به صورت مدام و منظم به عمل درآوریم.
39. آیا هیچ بهانه و دستاویزی برای تصمیم گرفتن جهت واگذاری و سپردن اراده و زندگی خود به مراقبت خداوند دارم؟
یکی از بهانهها و دستاویزها میتواند این باشد که من در پس سپردن نمیدانم که شرایط زندگیام چگونه خواهد شد. آیا اعتماد به خدا دستاورد خوبی و خوشایندی دارد چون برایم ناشناخته است میترسم و با خود میگویم شاید آن طوری که من فکر میکنم نباشد
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
40. آیا احساس میکنم که اکنون آماده هستم تا به او بسپارم؟
این احساس زمانی در من قوت میگیرد که حس مسوولیتپذیری و تعهّدپذیری در سپردن را به خوبی انجام دهم و این نشانهي آمادگی من است. زمانی که به او اعتماد کنم و بدون ترس بتوانم به او اتکا کنم این حس آمادگی ، بعد از رها شدن از حسهایی همچون «خود میدانم و میتوانم»در من به وجود میآید.

https://s2.uupload.ir/files/۲۰۲۲۰۵۱۵_۱۱۴۰۳۶_ndhy.jpg
41. چگونه تسلیم در قدم یک به من در قدم سوم کمک میکند؟
همان طور که تسلیم در مقابل افکار اعتیادی و مصرف مواد توانست مرا به گامی جلوتر حرکت دهد. از این تجربه قدم یک میتوانم استفاده کنم و از افکار مسموم خود که همیشه مشوقم در انجام کارهای خودمحورانه بود و در نهایت به جنگ و کشمکش درونی منتهی میشد دست بردارم. تسلیمی که من از قدم یک به همراه خود آوردهام اینجا متقاعدم کرد که در سپردن سود بیشتری عایدم خواهد شد، تسلیم قدم یک مرا در گردونه رشد و پویایی و اعتماد کردن در این قدم سوق داد و بعد از رهایی از دست افکار خود در پناه خداوند قرار داد.
تسلیم قدم یک و امیدواری قدم دو پذیرش تصمیم به سپردن را در من تقویت نمود.
42. چه اعمالی در نظر دارم که جهت به کار گرفتن تصمیم خود به اجرا درآوردم؟ کار کردن باقی قدمها در این مقوله میگنجد؟
چیزهایی را که در رابطه با قدم سوم شنیدهام و در سوالات پاسخ دادم را با کمک دیگر دوستان که این قدم را در زندگیشان به اجرا گذاشتهاند من هم همان را تکرار نمایم.
دریچهي ذهنم را باز گذاردم و با جدیت قدمها را پی گیرم و بدانم که قدمها را باید در زندگی عمل کنم تا به روحانیت برسم. روحانیت تئوری نیست بلكه عملیست. حال نیاز است که ما قدم بعدی را برداریم تا یک گام به آرامش نزدیکتر شویم.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
Facebook: Mojtaba Dashti
Instagram: socialpathologist
Email: dashti620@gmail.com
Web: www.dashti620.blogfa.com

برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی ویراست جدید چاپ دهم

23. فهم مراقبت برای من چه میباشد؟
مراقبت: یعنی اینکه خود را به مراقبت خداوند بسپارم، مراقبت سپردن است. مراقبت سلب مسوولیت و اختیار نیست، مراقبت مجادله با خداوند نیست. مراقبت یعنی نگهداری، حفظ و دور نگهداشتن از آسیب، حفاظت نمودن، هشیار بودن و مواظبت کردن. کنترل کردن با مراقبت کردن بسیار متفاوت است کنترل کردن یعنی دخالت، مراقبت یعنی محافظت و احاطه برای نگهبانی
24. سپردن اراده و زندگیام به خداوند برای من چه مفهومی دارد؟
یعنی اجازه عملکرد دادن به خداوند در اراده و زندگیمان و درک حضورش در تمام مراحل زندگی، دست برداشتن از ارادهي شخصی، دست برداشتن از کنترل کردن باید به او اعتماد کنم. با سپردن اراده و زندگیمان به خداوند ما به خود اجازه میدهیم به نیرویی عظیم دسترسی پیدا کنیم و مطمئناً راهحلهایی که از یک اساس روحانی یعنی خداوند نشات میگیرد مسلماً از راهحلهایی که ما به تنهایی اتخاذ میکنیم ارجحتر است.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
25. زندگی من به چه شکل ممکن است تغییری کند اگر که تصمیم بگیرم آن را به خداوند بسپارم؟
زندگی گذشته با رفتار خودمحورانه ما تبدیل شده بود به زندگی مملو از زحمت، سختی، شکست و ناکامی اما با سپردن به خداوند از آشفتگیها خلاص خواهیم شد چون که نیرویی عاشق و مهرباني هست که از ما مراقبت مينماید. امروز چشمانم را به روی او باز میکنم و به مرور دست از کارگردانی زندگی خود و دیگران برمیدارم. ترسهایم کمتر میشود. اگر اعتماد کنم بدونشک آرامش بیشتری خواهم داشت و این صرفاً با ایمان من اتفاق خواهد افتاد من با سپردن زندگیام به این دوست مهربان هیچ ترسی نخواهم داشت.
26. چگونه به خداوند اجازه میدهم تا در زندگی من تاثیر گذارد؟
با کنار گذاشتن منیّت و خودمحوری با کنار گذاشتن آنچه را (میدانم و میتوانم) با باز گذاردن دریچهي افکار به او اجازه میدهم کمکم کند و دانش خود را کنار میگذارم تا به درکی جدید از او، خودم و این اصول برسم. باید جنگها و تفسیرها را کنار گذاشته و دست از تغییر دیگران بردارم. با شناخت صادقانهي نقاط ضعف و قدرت خویش، با تمایل به درخواست کمک از دیگران در قلمرو ضعف شخصی، با تمرین سپردن با تداوم حضور در برنامه، به همان نسبت که به بیماریام اجازهي تاثیرگذاری در زندگیام را نمیدهم از خداوند در زندگی ام دعوت می کنم.
با قدرت او همه را دوست داشته باشم و به او اعتماد کنم و آنچه را که او میخواهد به طور کامل انجام دهم و آنچه را که برایم در نظر گرفته بپذیرم و وارد جنگ نشوم.

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0029_hlk3.jpg
26. خداوند چگونه مراقب اراده و زندگی من خواهد بود؟
با برطرف نمودن ضعفهای اخلاقیام، با کمک گرفتن از او جهت برطرف نمودن مشکلهاي خود و اطرافیانم، با اجرا گذاردن اراده و عشق خداوند در زندگیام، در موقع سپردن به خدا از خود مقاومتی نشان ندهم و درک کنم که او به من کمک خواهد کرد فقط کافیست که من اعتماد کنم تا او تمام کاينات خود را در جهت مراقبت از من بفرستد.
27. آیا مواقعی بوده که من قادر نبودهام از سر راه خدا کنار روم و برای نتیجه کاری به او اعتماد کنم؟
زمانهایی که احساس میکردم خودم میتوانم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم زمانی که پذیرش مشکلات را نداشتم، زمانی که احساس میکردم خداوند مرا تنها گذاشته. زمانی که در شرایط سخت قرار داشتن اما نمیتوانستم به او اعتماد کنم مثل آشفته شدن زندگیام و مسايل مالیام هر وقت که مسايل طبق نقشهي من پیش نمیرفت نتوانستم به او اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم و گاهی هم چنان غرق مشکلات میشوم که فراموش میکنم که خدای هست. گاهی هم اصلاً اجازه نمیدادم که وارد زندگیام شود چه برسد که بخواهم از سر راهش کنار بروم.
29. آیا مواقعی بوده که قادر بودهام از سر راه خدا کنار روم و نتیجه کاری را به او بسپارم؟ توضیح دهید.
زمانهایی در گذشته بود که تلاشهایی را برای رسیدن به اهدافم انجام میدادم و تمام راهها و تجربیات را به کار میبستم و گاهی که با خودمحوری و عدم مشورت مواجه میشد برای خودم ثابت میشد که کار از کار گذشته و همهي راهها را نادرست رفتم، آن موقع که ترس سرتاسر وجودم را میگرفت و ناامید و مایوس بودم به خدا میسپردم و از سر اجبار از سر راه خدا کنار میرفتم گاهی درست میشد اما همیشه نه، اعتماد من از سر اجبار و ترس از شکست بود وتعداد کمی از اهدافم درست از آب درمیآمد ولی امروز از سر عشق و درخواست راهنمایی زندگیام را به او میسپارم و خواهان کمک خداوند است تلاشهای من در غالب مشورت و انجام سهم است نتیجه را به او واگذار میکنم و بر بازتاب آن تمکین مینمایم میپذیرم چه خوب چه بد حتماً صلاح من است.
30. چگونه برای سپردن عمل میکنم؟ آیا از لغات خاصی به طور منظم استفاده میکنم؟ آنها چه هستند؟
معمولاً چند جمله و عبارت در قالب دعا، گاهی مواقع کاری انجام می دهم،گاهی می گویم کمک کن که مثل پر در دستانت باشم وگاهی که در مخمصه گیر میکنم به خود میگویم آرام باش، خدا هست.
31. چه کارهایی جهت تقویت و تحکیم تصمیمی که برای سپردن اراده و زندگیام به مراقبت خداوند گرفتهام انجام میدهم؟
در راستای تصمیمگیری حرکت لازم را به اجرا گذارم، روی قدمها و انتقال آنها تمرکز داشته باشم، خدمت کنم، توقعات توهمآمیز را نسبت به خود و خداوند کم کنم، با اصول روحانی به صورت انتخابی برخورد نکنم «نگویم: امروز تسلیم بودن برای من کار نمیکند یا امروز تمایل ندارم خداوند در زندگیام حضور داشته باشد»، در طی روز به دنبال ارادهي خداوند باشم و در تمام مراحل زندگی تصمیم خود را به زبان آورم و اقرار کنم، شکرگزار باشم که اگر روزهای خوبی دارم روزهای سختی را گذراندهام در هر صورت اول باید تسلیم شوم. تا تمایل پیدا کنم امید من تبدیل به ایمان و اعتقاد خواهد شد و در انتها تعهدپذیر خواهم شد «و در نتیجه به آرامش خواهم رسيد...»

https://s6.uupload.ir/files/img-20230427-wa0027_g7z.jpg
32. قدم سوم چگونه به من کمک میکند تا اصل تسلیم که در قدم یک و دو تمرین کردهام را تقویت کنم و توسعه دهم؟
تسلیم قدم یک موجب شد متوجه شوم هیچ راهی به جز این راه وجود ندارد به من یادآوری کرد که همواره در مقابل ناتوانی خویش و در مقابل بیماری اعتیاد، اقرار صادقانه کنم و تسلیم باشم.
تسلیم قدم دوم: با تمرین به تسلیم هر روزی خود اصرار دارم و این تمرین کمک میکند که از رهنمودهای برنامه و خداوند ، استفاده کنم مشورت کنم و جویای آگاهی از ارادهي او در زندگیام باشم. تسلیم در قدم سوم کمک میکند اصول روحانی قدم یک و دو را توسعه دهم و اعتماد را تجربه کنم و به مرحله اجرا بگذارم چرا که گاهی بدترین اتفاقی که برایم میافتد بهترین چیزی است که نیاز دارم وبه من کمک میکند تا تسلیمی را که در قدم یک و دو انجام دادهام بهتر درک کنم و بپذیرم و تسلیم قدم سوم را به اجرا بگذارم.
33. تاکنون به چه راههایی تمایل خود را برای بهبودی نشان دادهام؟
خدمت کردن و مشورت کردن بهترین راه برای نشان دادن تمایل من است و همچنین انجام ندادن رفتارهای ناعاقلانهي گذشته، رعایت زندگی به روال برنامه انجمن و فقط برای امروز، سعی کردم تمام راههایی که مرا به سمت بهبودی حرکت میدهم انجام دهم، تمرین اصول روحانی دو قدم قبلی، حضور مرتب در جلسات، دعا کردن برای تصمیمی که برای زندگی و ارادهام گرفته ام.
34. آیا در بهبودی خود علیه چیزی میجنگیم؟ فکر میکنم چه اتفاقی بیافتد اگر تمایل پیدا کنم که بگذارم بهبودی بر آن قسمت از زندگیام مستولی شود؟
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
در بیشتر مواقع ترس باعث میشود که با مشکلات و زندگیام وارد جنگ شوم. جنگ همان درگیری من با مسايل روزمره است که بدون حضور خداوند اتفاق میافتد و کسی که فکر میکند در این جنگ برنده است سخت در اشتباه است. زمانهایی که جنگ و درگیری درونی وجود دارد فکر میکنم که میتوانم با ارادهي شخصی خود همهي مسايل را به صورت خوشآیند برگردانم و فراموش میکنم که من در جنگها بازندهام چه جنگهای خواسته و چه نخواسته، اینجاست که دعای آرامش و کمک خواستن از خداوند کاربرد دارد البته اگر تمایل داشته باشم. اگر اجازه بدهم بهبودی بر زندگی من چیره شود از جنگ درونی دست خواهم کشید و به صلح و آرامش خواهم رسید و رابطههایم را حفظ خواهم کرد.
اصول روحانی یک حقیقت مسلم است و هیچ گاه قابل تغییر نیست میتوان به آن تکیه کرد و محکم قدم برداشت.
35. چگونه امید ـ ایمان ـ اعتقاد در زندگی من تبدیل به نیروهای مثبت گردیدهاند؟
ایمان که از قدم دوم شروع شد موجب میشود دست از خودمحوری بردارم، ترسهایم کمتر شود.
اعتماد همان به اجرا درآوردن امید و ایمان است تا بتوانم آنها را تجربه کنم با عمل کردن نسبت به اصول روحانی مورد بحث در قدمها، اعمال و رفتارم مثبت میشود، دیگران را دوست خواهم داشت و دیگران نیز همین طور. تمام نیروهای پیرامون من چون خودم در جهت رعایت اصول روحانی که قدم برمیدارم مثبت خواهند شد.
36. چه اعمال بیشتری میتوان انجام دهم تا اصول روحانی امید ـ ایمان و اعتقاد را در بهبودی خود به کار گیرم.
در بحرانها و مشکلات امیدوارانه به جلو بروم و به یاد داشته باشم که خداوند حتماً به من کمک خواهد کرد مگر، اینکه خودم نخواهم بر ترسهایم غلبه کنم. یکبار دیگر به او اعتماد کنم، رفتار سالم را با مشورت و درخواست کمک از خداوند پیدا کنم و به نتیجه فکر نکنم. از مثلث خودمحوری (ترس، عصبانیت، رنجش) دور شوم، از ارادهي شخصی دست بردارم، به جلسات بروم و خدمت کنم، راهنما بگیرم، هر روز صبح تصمیم خود را تکرار کنم و در طی روز تمام تلاش خود را متمرکز به انجام این تصمیم نمایم و در مشکلات بیش از پیش به خداوند اتکا کنم.

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۳۱۱۲۰_۱۵۲۶۴۹_nbw8.jpg
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۳۱۹_xu1c.jpg
12. تفاوت بین نیروی ارادهي من با نیروی ارادهي خداوند چه میباشد؟
همان قدر که شباهت بین من و خدا وجود دارد تفاوت بین ارادهي من و ارادهي او وجود دارد. من برای تامین معاش روزانهي خود دچار ترس میشوم ولی او معاش میلیاردها جاندار را تامین میکند و ترسی هم ندارد. با استفاده از نیروی من نمیتوان برتمام نیروها فاتح شد ولی با استفاده از نیروی او میتوان بر تمام مسايل پیروز شد ارادهي من محدود است اما ارادهي خداوند نامحدود، من مسايل را طبق منافع خودم برنامهریزی میکنم ولی خداوند طبق منافع جمع، من جز هستم و او کل، من در کارهایم تعادل ندارم ولی او متعادل است. ارادهي من قدم ششم است اما ارادهي او قدم هفتم، در ارادهي من ترس وجود دارد ولی ارادهي او عشق وجود دارد، ارادهي من در بسیاری از مواقع منفی و مخرب است با زیربنای ضعفهای اخلاقی در صورتی که اراده خداوند در جهت آرامش هر چه بیشتر بندگانش میباشد و در جهت بالا بردن آگاهی انسانها، و در کل در بیشتر موارد ارادهي ما در ترس، رنجش، محرومیتها و خودمحوری خلاصه میشود اما ارادهي خداوند در ارزشها میباشد.
13. آیا در بهبودی زمانهایی بوده که احساس کنم ارادهي زندگیام را به دست خود گرفتهام؟ چه چیز باعث هشدار به من شد؟ چه اقدامی کردم تا خود را به قدم سوم دوباره متعهد کنم؟
بله، زمانهایی که سعی میکنم ارادهي شخصیام را به جای مشورت و نظرخواهی در زندگی اعمال کنم یا بر روی چیزی پافشاری و اصرار دارم.
اقدامی که لازم است برای تعهد قدم سوم: اعلام عجز و ناتوانی، کمک خواستن از خداوند و امور را به او سپردن، شناختن ارادهي شخصی و ارادهي سازنده (خداوند) و منطبق کردن ارادهي خود با ارادهي خداوند.
هرگاه ترس از سپردن اراده و زندگی به خداوند به سراغمان میآید نزدیکترین ابزار به ما استفاده از ارادهي شخصی است که در نتیجه موجب میشود دچار احساس بد و سردرگمی شویم پس نیاز است تا قسمت دوم و سوم سوال را به اجرا بگذاریم.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
14. آیا لغت خدا یا حتی مفهوم آن باعث ناراحتی من میشود؟ منبع این ناراحتی چیست؟
منبع این ناراحتی (شخصی)، باور غلطی بود که از کودکی در ذهن من جا داده بودند، ناراحتی من از مفهوم این کلمه از عدم آگاهی من نسبت به خداوند و کلمه خداوند بوده که از ترس سرچشمه میگیرد، اطلاعات غلط در گذشته، خودخواهیها و خودپرستیهای من موجب این حالت در من میشد، ترس و اجبار نیز موجب بدتر شدن رابطهي من با این کلمه و گاهی با خود خداوند نیز میشود ولی اکنون بسیار کم ولی لحظاتی هست که باورهای امروز من تغییر میکند و به سمت باورهای گذشته میرود
15. آیا هرگز اعتقاد داشتهام که خدا باعث اتفاقات وحشتناک برای من شده یا اینکه مرا تنبیه میکند؟ آنها چه بودهاند؟
من به خاطر اعتقادات گذشته به افکار منفی ام سمت و سو و به خداوند ربط میدادم و میگفتم که این از کملطفی خداوند است. در اصل من انرژی منفی تولید میکردم و انرژی منفی به سمتم برمیگشت. اشتباهات خود را نمیدیدم و خداوند را مقصر میدانستم، ولی امروز انرژی مثبت تولید میکنم و بهطور مجدد آن را دریافت مینمایم، اشتباهات خود را میبینم و خود را مقصر میدانم نه خداوند.
16. درک امروز من از خداوند چه میباشد؟
نیروی نامحدود، متعادل، مهربان، عاشق میباشد او متجلی است در کارهای خوب و خدمت کردن و اگر تمام خواستههای او را انجام بدهم به تمام نیازهای من پاسخ خواهد داد و با شناخت خود زاویهي دیدم نسبت به او بیشتر وسعت مییابد او دیدنی نیست ولی حضورش را میتوان در لابهلای رفتار سالم و سازنده حس کرد.
17. امروز خداوند چگونه در زندگیام کار میکند؟
به این صورت که امروز من با اطرافیانم جنگ ندارم، پاک هستم، دوستانی دارم که بدون چشمداشت به من کمک میکنند، امروز در زندگیام امید را به وجود آورده و در هر لحظه حامی من است و در حال ارسال پیام برای بهبود بخشیدن به زندگی من میباشد.
امروز با اعتماد به نیروی برتر و کمک خواستن از او میتوانم راه درست را پیدا کنم، چون که نیروی برتر من از من بهتر و بزرگتر است و هم مرا میبیند و هم مشکلاتم را و هم تواناییهایم را، ولی من فقط خودم را میبینم. میدانم با مشورت کردن و کمک خواستن از او به آرامش میرسم و با داشتن آرامش، بهتر به امور زندگی و بهبودی میرسم.

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۴۰۱۱۳_۲۲۳۲۳۳_ytip.jpg
18. با خداوند چگونه رابطه برقرار میکنم؟
توسط دعا هر چند کوتاه، با ذهنی آرام خداوند را بهتر میتوان حس کرد و در طی روز با او در ارتباط بود
با انجام محاسن اخلاقی و خوبیهای درونی، خدمت کردن، حفظ اتحاد، رفتار سالم و مشورت کردن.و گاهی هم لیست شکرگزاریهایی که چند وقت یکبار تهیه می کنم که از پوچی زندگی نجات یابم: چرا که با شکرگزاری آسیبپذیری من کمتر خواهد شد.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
19. خداوند چگونه با من در ارتباط برقرار میکند؟
در کتاب چگونگی کارکرد قدمها چنین آمده است: ارتباط ما باید آگاهانه باشدو اجازه دهیم خداوند نیز با ما ارتباط برقرار کند این کار را میتوان از طریق توجه کردن به احساساتمان، واكنشهايمان و اتفاقاتی که در درون یا اطرافمان رخ میدهد، انجام داد یا ممکن است طریق شخصی برای وصل شدن به خداوند داشته باشیم
و ما میتوانیم با مشورت و انجام ترازنامه قدم ده و حتی از طریق شواهد عینی، خوب گوش کردن و وجدانمان ، خداوندبا ما، ارتباط برقرار کند.
20. چه احساسی نسبت به خداوند دارم؟
هنگامیکه در تعادل هستم احساسات خوب و نزدیکی دارم مثل: احساس قیم داشتن، احساس سپاسگزاری، احساس شعف، احساس اعتماد و امنیّت، احساس اینکه او مرا خواهد بخشید. اما گاهی که در حالت نامعتادل هستم احساسات منفی مثل احساس ترس، ناسپاسی، احساس بیاعتمادی و شک به سراغم ميآيد. بروز اين احساسها البته بستگی به شرایط روحی من نيز دارد. هيچ ایرادی ندارد که کل احساسات درونیمان را با نیروی برتر در میان بگذاریم. این کار به ما کمک میکند تا به نیرویی که به آن اتکا کردهایم احساس نزدیکی بیشتر کنیم و بدان اعتماد نماییم.
21. آیا به خاطر تغییراتی که در اعتقاداتم در مورد ماهیت نیروی برتر رخ میدهد با خود در کشمکش هستم؟
باید به موازات تغییر، آگاهیام نسبت به خداوند رشد و ارتقاء یابد تا در شرایط تغییر نسبت به او دچار دوگانگی و جنگ درونی نشوم. هر گاه باورهای قدیمی و باورهای امروزم را مقایسه میکنم دچار کشمکش میشوم و گاهی به خودم میگویم اگر عاشق و مهربان است چرا کمکم نمیکند و فراموش میکنم که تا امروز چقدر به من کمک کرده، گاهی هم درد میکشم و به نتیجه میرسم و متوجه میشوم که ایمانم بيشتر شده.

22. آیا فهم کنونی از خداوند هنوز برایم کار میکنند؟ به چه تغییراتی ممکن است نیاز داشته باشد؟
بله، برایم کار میکند ولی کافی نیست، چون نیازهای من در حال تغییر و رشد هستند. فهم و درک من باید مطابق با تغییرات و نیازهای درونی من باشد تا رابطه و درکم از خدا را توسعه دهم. فهم کنونی من بعد از انجام رفتار و اعمالم و مقایسه با رفتار و اعمال گذشتهام قابل درک است، فهم کنونی من از خداوند، فهم من از خودم میباشد «هر کس خود را شناخت خدایش را خواهد شناخت»هر چه فهم من از خداوند رشد میکند کارایی خداوند در زندگیام بیشتر نمود پیدا میکند.
.( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , محسن سمیعی , تسهیلگران مسیر توانمندی




