ترک مواد مخدر و جلوگیری از اعتیاد یک فرآیند دشوار اما ممکن است. در ادامه چند راهکار مفید برای این منظور آورده شده است:
1. آگاهی و آموزش: اطلاعات کافی درباره خطرات و عوارض مواد مخدر و تأثیرات آنها بر جسم و روان به دست آورید. هرچقدر بیشتری درباره عواقب آنها بدانید، انگیزه شما برای دوری از آنها بیشتر خواهد بود.
2. حمایت اجتماعی: از دوستان، خانواده و افرادی که در ترک مواد مخدر موفق بودهاند، کمک بگیرید. حمایت اجتماعی میتواند به شما انگیزه و اعتماد به نفس بیشتری بدهد.
3. مشاوره و درمان: در صورت نیاز، به مشاوران یا درمانگران متخصص مراجعه کنید. مشاوره میتواند به شما در شناسایی علل اعتیاد و روشهای مقابله با آنها کمک کند.
4. فعالیتهای جایگزین:به جای صرف وقت در مکانهای پرخطر یا با افراد مصرفکننده، سعی کنید فعالیتهای مفید و سالمی مانند ورزش، هنر، مطالعه یا یادگیری یک مهارت جدید را انجام دهید.
5. مدیریت استرس:یاد بگیرید چگونه با استرس و فشارهای روحی مقابله کنید. تکنیکهایی مانند یوگا، مدیتیشن و تنفس عمیق میتواند کمککننده باشد.
6. برنامهریزی:اهداف کوتاهمدت و بلندمدت برای خود تعیین کنید و برنامهریزی کنید که چگونه به آنها برسید. این کار به شما کمک میکند تا تمرکز خود را حفظ کنید.
7. اجتناب از موقعیتهای پرخطر:از مکانها و افرادی که ممکن است شما را به سمت مصرف مواد مخدر بکشند، دوری کنید.
8. پشتیبانی از دیگران:به دیگران که در شرایط مشابه قرار دارند، کمک کنید. این کار به شما احساس مفید بودن و رضایت خواهد داد.
به خاطر داشته باشید که ترک مواد مخدر یک مسیر دشوار است و ممکن است با چالشهایی روبهرو شوید، اما با حمایت و اراده میتوانید به این هدف دست پیدا کنید.
برچسبها: فرزانه کریمی , دکتر محمدرضا مقدسی , دکتر مریم فرجی , مجتبی دشتی
فرزندپروری و تاب آوری ارتباط تنگاتنگی با هم دارند
(برگی از کتاب تاب آوری وفرزند پروری ترجمه استاد دکتر محمدرضا مقدسی ریئس خانه تاب آوری ایران)
فرزند پروری به عنوان یک مهارت اساسی در تربیت فرزندان و شکل دادن به شخصیت آنها است.
سبک فرزندپروری والدین نقش مهمی در شکل گیری و ارتقای تاب آوری کودکان دارد.
این مهارت به طور مستقیم در پرورش کودک و بروز ویژگیهای شخصیتی او نقش دارد.
فرزند پروری موفق، به عنوان یک سبک تربیت والدین، به برآورده کردن نیازهای اساسی و پرورش یک کودک میپردازد.
پیشنهاد ما به شما
در فرزند پروری موفق ، والدین با احترام و صداقت با فرزندان خود برخورد میکنند و به آنها اجازه میدهند تا مهارتهای اجتماعی، استقلال و اعتماد به نفس خود را تقویت کنند.
فرزند پروری مثبت، رویکردی است که هدف آن اداره کردن رفتار کودک با روشی سازنده و غیر آسیب زننده و ارتقای رشد آن است.
این سبک با توجه به ارتباط خوب و مثبت میتواند به رشد کودک کمک کند و احتمال پرورش مهارتها و احساس مثبت در آنها بیشتر است.
برای فرزند پروری موفق، والدین باید انتظارات واقعبینان از فرزندان داشته باشند و مرزها و قوانین مشخصی را تعیین کنند.
همچنین، والدین باید با ارزش قائل شدن به شخصیت کودکان، انتظار رفتار عاقلانهای از آنها داشته باشند و در صورت مشاهده رفتار نامطلوب، آرامش حفظ کنند. فرزند پروری به عنوان یک مهارت باید پیش از فرزند آوری بیاموزید تا روابط والد و کودکی خود را به درستی شکل دهید.
اگر تربیت و پرورش فرزند به شکل ناقصی اتفاق بیفتد و یا تحت تاثیر سبکهای غلط اجرا شود، افراد در سنین بزرگسالی با مشکلات حاد رفتاری، عاطفی و … مواجه میشوند.
پژوهش ها نشان دادهاند که شیوه های فرزند پروری اقتداری، استبدادی و سهل گیر با تاب آوری و اعتمادبنفس نوجوانان دختر و پسر مرتبط است.
تحقیقات نشان می دهد که والدین نقشی اساسی در پرورش تاب آوری در فرزندان خود دارند بررسی ادبیات تحقیق موارد مهمی را خاطر نشان میکند که برای علاقه مندان به تعلیم و تربیت و متخصصان تاب آوری شایان توجه است.
***************
1. مشارکت والدین در تاب آوری کودکان : والدین در رشد تاب آوری فرزندانشان بسیار مهم هستند. رویکرد تابآوری بر شناسایی نقاط قوت و فرصتهایی که میتوان روی آنها ایجاد کرد، به جای تمرکز بر مشکلات یا کمبودهایی که باید اصلاح شوند، تأکید میکند
2.سبک فرزندپروری مقتدرانه: فرزندپروری مقتدرانه که با تعادل ساختار و حمایت مشخص می شود، با نتایج تحصیلی و روانی بهتری برای کودکان همراه است. این سبک استقلال، خودکارآمدی و ارتباطات باز را تشویق میکند که برای انعطافپذیری ضروری هستند.
3. استرس و تاب آوری والدین : والدین کودکان با نیازهای ویژه با چالش های منحصر به فردی روبرو هستند. تحقیقات چندین عامل موثر بر استرس و تابآوری والدین را شناسایی کرده است، از جمله حمایت اجتماعی، شدت علائم، مشکلات مالی، و درک والدین موارد قابل ذکر هستند.
والدین باید به دنبال ایجاد تعادل بین ساختار و حمایت، تشویق استقلال و خودکارآمدی در فرزندان خود باشند. این را می توان از طریق ارتباط باز، تقویت مثبت و گوش دادن دقیق به دست آورد تحقیقات بر اهمیت فرزندپروری مقتدرانه، حمایت اجتماعی و فرآیندهای نظارتی در ارتقای تاب آوری تاکید می کند.
*************
منبع:کتاب تاب آوری وفرزند پروری .فصل دومی برای تمام فصول
ترجمه جناب دکترمحمدرضا مقدسی
برچسبها: مرتضی عامری , مجتبی دشتی , دکتر محمدرضا مقدسی , تاب آوری
برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی
41ـ در رابطه با خانوادهام آیا گاهي فکر میکنم که در یک چرخهي معیوب و تکرار مکررات و بیهیچ امیدی برای تغییر گیر کردهام؟ آنها چه بودهاند؟ نقش من در تداوم آنها چه بوده است؟
بله ـ زمانهایی که هیچ گامی برای تغییر رفتار برای بهتر شدن رابطههایم برندارم تکرار مکرّرات اشتباهات و رفتار از روی اجبار و عادتهاي خودمحورانه تنها راهحل مشکلاتم میباشد و اغلب که خواستهام طبق عقاید گذشته به خواستههایم دست یابم زمانهایی بوده که احساس کردهام در چرخه، معیوب زندگی دست و پا میزنم. همیشه این تکرارها به خاطر عدم آگاهی و بلد نبودن راهحل صحیح برخورد و تصمیمگیری در بحرانها و مشکلات بوجود میآید كه در این مواقع نقش من تثبیتکنندهي راهحلهای نامناسب و اجباری و درماندگی و عاجز در مقابل راهی مناسب خواهد بود.
42ـ چگونه از ایجاد صمیمت با دوستان ـ شرکا ـ همسرـ خانواده خود اجتناب میکردم؟
صمیمیت در صداقت و راستی بوجود میآید، زیرا همیشه احساس توقع و مطالبه از دوستان داشتم و رنگ و بوی صمیمیت قلبی در روابطم با دوستان مشهود نبود. با شرکا اگر بیشتر نزدیک میشدم برای سود بیشتر بود اگر کمتر ارتباط میگذاشتم میترسیدم از من سوءاستفاده کند. دلیل اصلی خشونت ما در خانواده ترس از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن است و دلیلش اين است که ما رابطهي صحیح را بلد نیستیم چون حد و مرزها را نمیشناسیم. با همسرمان زیاد نزدیک نمیشدیم و همه اسرارمان را بازگو نمیکردیم؛ زیرا میترسیدیم که گمنامیمان را بکشنند و در آینده از آن به عنوان حربهای علیه خودم استفاده کنند براي همين من هميشه خانواده را برخلاف جریانهای خود میدیدم و همیشه آنها را مخالف عقاید شخصیام قلمداد میکردم.
43ـ آیا برای ایجاد تعهّد مشکل دارم؟ توضیح دهید.
بله، ترسها همیشه مرا از تعهداتم غافل میکرد. ترس از این که طبق اصول زندگی کنم، ترس از دست دادن موقعیت شخصی، ترس از قانون ، ترس از سخت شدن زندگی از پس تعهّدپذیری و خیلی چیزهای دیگر که میترسیدم با تعهّدمند شدن امتیازات زندگیام را از دست بدهم.
44ـ آیا تا به حال رابطهای را از بین بردهام با این فکر که به هر حال از این رابطه صدمه خواهم خورد پس بهتر است زودتر آن را به هم بزنم؟
بله، بيشتر رابطههای من بر اساس ناصادقی، سودجویی و خودخواهیهایم بوده است اگر رابطهي مخفی داشتهام از ترس برملاء شدنش، آن را برهم میزدم یا اینکه دیگر نفعی در رابطهها نمیدیدم ، ادامه دادن آن را بیمورد ميدانستم. سعی میکردم که زودتر آن را بر هم بزنم تا شخص دیگری را جایگزین این رابطهها کنم. همهي این بر هم زدن دوستی و رابطهها از روی ترس و نبود تعادل بوده است.
45ـ تا چه حد احساسات دیگران را در روابطم در نظر میگیرم؟ به اندازهي احساس خودم؟ بیشتر از احساس خودم؟ کمتر از احساس خودم یا اصلاً احساسات دیگران را در نظر نمیگیرم؟
چون تعادلی در شناخت احساسات و بروز آنها ندارم، در جایی که باید احساسات دیگران را در روابطم در نظر بگیرم احساسات خودم را در نظر میگیرم و برعکس و معمولاً به منافع خود فکر میکنم و به احساسات خود پاسخ میدهم و به علت نداشتن ثبات احساسی و عاطفی، نداشتن تعادل در بروز احساسات، نشناختن روابط رمانتیک و افلاطونی، درک نکردن جایگاه دیگران و عملکرد از روی اجبار. خیلی اوقات هم هیچگونه واکنشی به احساسات دیگران ندارم هرگاه رابطهای با نظام باورهای من مغایر باشد هیچ احساسی را در نظر نمیگیرم. البته گاهی هم پیش میآید که احساسات دیگران را بیشتر از احساسات خودم در نظر میگیرم.
46ـ آیا در هیچ یک از رفتارهایم احساس قربانی بودن کردهام؟
گاهی برای اینکه تایید شوم گناه دیگران را گردن میگرفتم و خود را یک فداکار جلوه میدادم. در آن لحظه چون تایید میشدم احساس خوبی داشتم ولی بعد که عنوان میشد یا آن شخص به روی خودش نمیآورد احساس یک قربانی سلاخی شده به من دست میداد. سادهلوحی، زودباوری، دلسوزی همیشه موجب میشد من پلهای باشم برای ترقی دیگران چون احساسات دیگران را برتر از احساس خود در نظر میگرفتم. امروز سعی میکنم از روی نقايصم برای دیگران دلسوزی نکنم تا پوچی به سراغم نیاید.
توقع در مورد کسانی که نسبت به آنها احساس میکردم خیلی عشق خرج کردهام بالاترین احساس قربانی بودن را در من زنده میکنند.
47ـ رابطه من با همسایگان چطور است؟ آیا الگو و فرم خاصی دارد که علیرغم اینکه کجا زندگی میکنم مرتب تکرار شود؟
امروز برای من تفاوتی ندارد که کجا و یا در چه محله و منطقهای زندگی میکنم هر جا که باشم سعی در ايجاد رابطهي دوستانه و احترام متقابل با آنها دارم اما در گذشته رابطهي من بر اساس خودخواهی و سوءظن بود و همه چیز را برای خود میخواستم. امروز احترام به همسایگان و کسانی که در محدودهي زندگیام هستند به عنوان یک اصل در زندگی اجتماعی شده است.
48ـ در رابطه با افرادی که برای آنها و یا با آنها کار میکردهام چه احساسی دارم؟ چگونه افکار ـ اعتقادات ـ رفتارهایم در محيط كارم مشكل ايجاد كرد؟
گاهی خودکمبینی گاهی خودبزرگبینی و بدگمانی نسبت به صاحبکار و گاهی فکر میکردم همه کارها را من انجام میدادم و آنان به من نیاز دارند با تصورات باطل و انحراف فکری همیشه فکر میکردم و اعتقاد داشتم از من مانند یک نردبان برای رسیدن به اهدافشان استفاده میکنند. شخصیت من متوقع بود و در اعتقاداتم هم تعادل نداشتم. افکار من تلافیجویانه بود و بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران هر چه را میدیدم برای خودم میخواستم همیشه در پی منافع خودم بودم نه منافع جمع رفتار و کارهایم عجولانه و تحت تاثیر ترس بود. امروز سعی میکنم به دیگران احترام بگذارم تا بتوانم رابطهي سالمی را برقرار کنم.
49ـ در مورد همکلاسیهایم (چه در زمان کودکی؛ چه حال) چه احساسی دارم؟ آیا خود را از آنها کمتر یا بهتر میدیدم؟ آیا فکر میکردم که باید با آنها رقابت کنم تا نظر معلم را به خود جلب کنم؟ به مسوولان مدرسه احترام میگذاشتم یا علیه آنها شورش ميكردم؟
چون از کودکی احساس برتر بودن میکردم خود را برتر از دیگران میدانستم و دوست داشتم از همه سرتر باشم و همین حس مرا جنگجو و مطالبهگر نموده بود. بعضی مواقع به خاطر رنجش از معلم و مسوولین مدرسه از حرفهایشان تبعیت نمیکردم و یاغیگری میکردم و یا میترسیدم و منزوی میشدم و از کنترلکردنشان و زیر نظر داشتنشان فرار میکردم.
چون خودبزرگبینی، خودکوچکبینی، حس برتر بودن و ترس در تمامی رفتارهای من قابل شهود است، هیچگاه نتوانستم به دیگران احترام بگذارم و آنها را مقابل خود میدیدم نه در کنار و دوست خود.
50ـ آیا هرگز در باشگاه یا سازمانی عضو بودهام؟ در مورد افراد دیگر در آن باشگاه و یا سازمان چه احساسی داشتم؟ آیا با کسی در آنجا دوست شدهام؟ آیا هرگز با توقعات زیاد در باشگاهی عضو شدهام که بعد هم خیلی زود آنجا را ترک کنم؟ توقعات من چه بودهاند و چرا برآورده نشدند؟ نقش من در آن شرایط چه بوده است؟
این سوال ها هم همانند سوال قبلی پاسخ مشابهی دارد و ترسها و خودخواهی و تاییدطلبیها مرا از حس همسانی با دوستانم دور نموده بود.
51ـ آیا تا به حال در بیمارستان روانی یا زندان بودهام یا علیرغم میل خود حبس شدهام؟ تاثیر آن به روی شخصیتم چه بوده است؟ اثر آن به روی رفتار متقابل من با مسوولان امر به چه شکل بوده است؟ آیا به قوانین احترام میگذاشتم و آنها را رعایت میکردم؟ آیا قانونشکنی میکردم و چون گیر میافتادم از مسوولان بدان خاطر رنجش پیدا میکردم؟
گاهی که در مرکز بازپروری یا زندان ، علیرغم میل باطنی خود گرفتار می شدیم در ابتدا پرخاشگر و عصبانی می شدیم چونکه حضورمان را درآنجا غیرمنصفانه تلقی می کردیم و دلایلی که فقط برای خودمان قابل قبول بود را در ذهن می پروراندیم اما وقتی که نقش خودمان را بررسی می کنیم می فهمیم که مسبب حضورمان در آن مکانها ، خودمان بوده ایم ، به مرور کارکتر افرادی که در آنجا حضور داشتند شخصیت ما را قوام می داد و ماهم به تبعیت آنها خلق و خو و منش رفتاری شان را می پذیرفتیم .
چون ثبات شخصیتی نداشتیم در بعضی اوقات مسامحه می کردیم و حرف شنویی داشتیم و گاهی که شرایط بر وفق مرادمان نبود حاضربه پذیرش آنها نبودم و در کل چون خود را مستحق کیفر نمی دانستیم از مسئولین آنجا رنجیده و دلخور بودیم.
52ـ آیا تجربههای اولیه من با اعتماد کردن و صمیمت دردآور بوده و باعث انزوای من شدهاند؟ توضیح دهید.
تجربههای اولیهي من با صمیمت و اعتماد کردن دردآور بود؛ چون زیربنای دوستیهای من همیشه خودخواهی و منافع شخصیام بود و دوست داشتن را با مالکیت اشتباه میگرفتم. وقتی دوستانم را برخلاف نیت درونیام میدیدم و چون آنها دوستی مرا بر اساس خودخواهی میدیدند از من جدا میشدند و احساس درد، ترس و ناراحتی گریبانم را میگرفت و پس از دوری آنها از روي اجبار در لاک انزوا به سر میبردم.
برچسبها: ثریا داداشی , مرتضی عامری , الهه راسخی , دکتر محمدرضا مقدسی