
برگرفته از کتاب #کارگاه_بهبودی نوشته #مجتبی_دشتی
ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند تمامي نقايص شخصیتی ما را برطرف کند.
ای خالق پاکیها،
به من قدرت رویارویی و برطرف کردن نقصهایم را عطا کن. چون با وجود آنها ملاقات من با شما به تأخیر میافتد.
در من شوق رسیدن به کمال زبانه میکشد، اشتیاق و تعهدم نسبت به شما را هر روز تجدید میکنم و امیدوارم که روزی در تو ذوب شوم.
«آمین»
هدف در گام ششم شناسایی نقاطضعف در درونتان است و همین هدف نیروهای شما را سازماندهی میکند تا به آن دست یابید. تنها با داشتن هدف میتوان حرکت کرد.
تمایل به تغییر، هدف بزرگی است که میتواند معتاد را از فکر کردن به لذتهای مواد و همچنین افکار اعتیادی دور کند و قسمتی از ذهن مشغول معتاد را به خود اختصاص دهد و چیزی را داشته باشد تا به آن بپردازد و از افکار معتادگونه خارج شود.
هر چقدر که از بابت ضعفهایتان صدمه و آسیب دیده باشید به همان میزان عزمتان را جزم نموده تا سری به درونتان و نقاط تاریک وجودتان بزنید و در انجام این تغییرات درونی جستوجوگر و کاوشگر باشید. از اینکه در درونتان کاوش میکنید و ضعفهایتان را به چشم خود میبینید هراسی نداشته باشید. زیرا با ترس از تغییر کردن اجازهي رشد بیماری را در درونتان صادر خواهید کرد و هیچگاه درصدد رفع ضعفهایتان برنمیآیید.
در طول دوران اعتیاد نقصها و نقابها جزيی از زندگی شما شده است که به سختی میتوان از آن جدا شد. به خود سخت نگیرید، همّت داشته باشید و از ادامهي حرکت خسته نشوید. به مسیر رو به جلو و قلهي شرافتمندانهي زندگی نگاه کنید. اطمينان داشته باشيد ماسکها برداشته خواهد شد. فقط نباید از مواجه شدن با خود واقعیتان هراس داشته باشيد تا بتوانید با انجام تغییرات اساسی در رویهتان خود بیمارتان را پشتیبانی و حمایت کنید و در مسیری که گام نهادهاید حرکت رو به جلو داشته باشید و از پا پس کشیدن خودداری کنید زیرا با این تحولات درونی زندگی آسانتر را تجربه ميكنيد و آرامش بیشتری عایدتان میشود. این نوید برنامهي دوازده قدمی میباشد.
1ـ آیا چیزهایی در من هستند که آنها را دوست دارم اما ممکن است جزء نقايص باشند؟
بله، نقايصی درون من هست که با آنها زندگی میکنم و هنوز دوستشان دارم و فکر میکنم عدم استفاده از آنها زندگی مرا با مشکل مواجه میکند. مثل شهوترانی، دلسوزی، خودبزرگبینی، و تاییدطلبی، گاهی اوقات نفهمی خود را نترسيدن جلوه دادن، لجاجت، کنترل دیگران، گاهی عدم تمایل در بخشش، حق به جانبی، لذتجویی، توقع، بددهنی، تنبلی. چون از روی این نقايص اقدام و عمل میکنم به دیگران نیز خسارت وارد کردم

2ـ آیا میترسم که اگر این چیزها در من برطرف شوند، به شخصی که دوست ندارم تبدیل شوم؟
بله، گاهی اوقات به این فکر میکنم که اگر از تعدادی نقايص استفاده نکنم شاید تبدیل به شخصیتی غیرقابل قبول برای خودم باشم و زندگی جذابیت خود را از دست دهد و استفاده نکردن از این نقايص برای من ترسآور است چون که راه استفاده نکردن از این نقصها یا جایگزین مناسبی برای آنها را نمیدانم و تجربهي زندگی بدون آنها را ندارم و در اصل ترس من از زندگی کردن بدون نقصهاست و برایم این زندگی ناشناخته است.
3ـ فکر میکنم چه چیزهایی در من برطرف خواهند شد؟
تمام نقايص مانند (ترس، خشم، عصبانیت، لجالت، عدم تمایل در بخشش، توقع، طمع، خودبزرگبینی، تاییدطلبی و ...) که در درون من است با کمک خداوند برطرف خواهد شد. به شرطی که خود من در راستای آن قدم بردارم و این یک فرایند است.
4ـ آیا هنوز به فرایند بهبودی اعتقاد دارم؟ آیا اعتقاد دارم که میتوانم تغییر کنم؟ تاکنون چگونه تغییر کردهام؟ دیگر از روی کدام یک از نقايص خود عمل نمیکنم؟
بله، بهبودی یک فرایند توقفناپذیر است. از بدو ورود به انجمن آرزوی برطرف شدن نقايص را یا دست كم تعدادی از آنها که زندگی روحانی مرا با مشکل مواجه کرده بود را داشتم. با قرار گرفتن در مسیر قدمها و رشد روحانی که در پس فرایند قدمها بوجود آمد، تغییراتی در زندگیام حاصل شد و توانستم تعدادی از آنها را مهار کنم. فقط کافی است کمک بگیرم و عملکرد داشته باشم، نمیتوانم بگویم از روی هیچ نقصی عمل نمیکنم فقط طرز استفاده از آنها و تعداد دفعات تکرار آنها کمتر شده، فقط سعی میکنم برای امروز با تمرین ،به چندتایی از آنها عمل نکنم و هر روز این قدم را در زندگی به اجرا بگذارم.
5ـ آیا نقايصی دارم که فکر میکنم امکان نداردکه برطرف شود؟ آنها چه هستند؟ چرا فکر میکنم که امکان ندارد که این نقايص برطرف شوند؟
خیر، مگر اینکه خودم تمایل نداشته باشم كه در اين صورت نقصها از بین نمیرود و به تعادل نخواهم رسید. چون در این صورت میخواهم با قدرت تفکر محدود خود پیش بروم و همچنین از تغییر میترسم و فکر میکنم که نقص ابرازي است برای زندگی. امروز سعی دارم خود را در معرض استفادهي اجباری از نقصها قرار ندهم و سریع اینگونه احساساتم را با کسی به مشورت گذارم و خود را از شرایط خارج کنم.

6ـ من چگونه سعی میکنم تا نقايص شخصیتیام را کنترل کنم؟ نتیجهي سعی من چيست؟
من بايد با دست برداشتن از خودمحوری در رابطه با نقصهایم قدم اول را به اجرا بگذارم و دست از کنترل بردارم و مثل مواد مخدر با نقصها و ضعفهایم برخورد کنم و در مورد هر نقص دست به قلم شوم و عجزهای آن را بنویسم. این نکته را هم بايد در نظر داشته باشم که این نقصها جزيی از وجود من شده و باید برای آنها اقدامی کنم.
گاهی هم پیش میآید که ضعفی درون من فعال میشود و برای برطرف کردن آن از ضعف دیگری استفاده میکنم. در هر صورت خود به تنهایی هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم باید آنها را به مشاركت و مشورت بگذارم و از کنترل ضعفها دست بردارم و تا جایی که امکان دارد خود را در معرض استفاده از نقايص قرار ندهم.
7ـ تفاوت بین این که کاملاً آماده باشیم تا خداوند نقايص شخصیتی من را برطرف کند با اینکه خودم سعی در متوقف نمودن آنها بکنم چیست؟
تا در مورد نقايصم اعلام عجز نکنم هیچ راهی پیدا نخواهد شد. گاهی خود را در مدار تلاش بیهودهای قرار میدهم و تنها درد میکشم و نقايص سر جایشان باقی است، اما گاهی هم همین دردها تمایل مرا بیشتر خواهد كرد و آگاهیام را بالا خواهد برد آن گاه است که باید دست کمک خود را به سوی خداوند دراز کنم و از او درخواست کمک کنم زيراكه من به تنهایی نخواهم توانست نقصی را در خود برطرف کنم.

برچسبها: مرتضی عامری , جهانگیر ظهیری , دکتر سیدحسن موسوی چلک , انجمن مددکاران اجتماعی
کارگاه بهبودی
قدم اول سئوالات هفدهم الی بیست و چهارم برگرفته از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی

17ـ چه شرایطی باعث شد قدم یک را به طور منظم کار کنم؟
شرایطی همچون رسیدن به انتهای خط مصرف، ترس از لغزش، آگاهی در مورد بیماری اعتیاد، زندگی و درد و رنجهای گذشته، عدم تعادل، آشفتگی در زندگی، پذیرش خودم به عنوان یک بیمار و هنگامی که فهمیدم مشکل من بیماری اعتیاد است نه مواد مخدر، زمانیکه نتوانستم حقیقت بیماریام را انکار کنم، پذیرفتم و تسلیم شدم. و همچنین بعد از پیوستن به انجمن و پاك شدنم و قرار گرفتن در مسیر بهبودی فکر میکردم تمامی مشکلات حل میشود ولی با گذشت مدتی متوجه شدم مشکل من بیماری اعتیاد است و با یک نگاه گذرا به زندگی عضوهای قدیمی متوجه شدم آنها با انجام دقیق و منظم اصول این برنامه در زندگیشان تا حدودی به موفقیت دستیافتهاند. پس من هم خود را ملزم به اجرای این قدمها بهخصوص قدم یک نمودم كه این قدم مهمترین حايل بین من و مواد مخدر است.
18ـاولین باری که تشخیص دادم اعتیاد برای من یک مشکل شده چه زمانی بود؟آیاسعی کردهام آنرا اصلاح کنم؟ اگر آری چگونه؟ اگر نه چرا؟
زمانی که متوجه شدم اختیار مصرف مواد از دستم خارج شده، وقتی که دست به هر کاری زدم با شکست روبرو شدم، هر کاری برای رفعورجوع آن میکردم بدتر میشد، دروغ میگفتم و انکار میکردم باز هم بدتر میشد. هیچ وقت امید نداشتم از این دام بیرون بیایم تمام ارتباطات من قطع شد. تنهایی گریبانم را گرفت و مصرفم بیشتر شد تمام نقشههايم نقش بر آب شد. در نتیجه دوباره احساس تنهایی کردم و منزوی شدم. امروز با کارکرد قدمها و انتقال آنها بر مشکلاتم فائق میآیم و با آگاهی سعی در حل مشکل دارم. هنگامی که خود را با آدمهای عادی مقایسه میکردم متوجه می شدم که اعتیاد جزيي بزرگ از مشکل من شده، دردهای خماری را بهجان میخریدم و سعی میکردم اعتیاد را انكار کنم یا با آن کنار بیایم. در بهبودی هنگامی که فهمیدم تمام مشکلات از روی بیماری اعتیادم است نه به خاطر مصرف مواد و ، سعی کردم رفتارم را اصلاح کنم.
19ـ من دقیقاً در برابر چه چیزی عاجزم؟
انجام هر كار مثبت يا منفي كه براي من عادت شود و از جنبه افراط با او برخورد کنم مرا در مقابلش عاجز نموده است. عجزیعنی ناتوانی در مقابل رفتار، واکنش، فکر و ایدههایی که برای افراد عادی راهگشاست. در کل چون تعریف جامع و کلی در مورد اعتیاد در دست نیست به تمامی سلسله عوامل محیطی، روانی و اجتماعی فردی از اعتیاد، بیماری اعتیادگویند، من در مقابل بیماری اعتیاد و حتی شناخت آن عاجز هستم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)https://s6.uupload.ir/files/img_20230922_183152_473_vz5s.jpg
20ـ من از روی اعتیاد کارهایی کردهام که هرگز امکان انجام آنها وقتی بر روی بهبودیام تمرکز دارم وجود ندارد، آنها چه کارهایی است؟
تمام افکار، گفتار و کارهایی را که مرا از ارزشهای وجودیام دور کند طبق خواستهي بیماریام انجام دادهام، لحظهای که روی بهبودی متمرکز هستم یا لااقل پاک هستم به صورت خودکار کارهایی را انجام نمیدهیم و به کسی خسارت نمیزنم و هر زمان که از مسیر بهبودی دور میشوم به آساني و بدون هیچ دغدغه و ناراحتی روحی روانی از نقصها و بیماری استفاده میکنم. وقتی از خودم غافل شوم در اصل از زندگی معنوی فاصله می گیرم و فرصت رشد نقايص را در من مهیا میکند.

21. برای حفظ اعتیادم چه کارهایی انجام دادهام که کاملاً برخلاف اعتقاداتم و ارزشهایم بوده است؟
به مجموعه باورها و ارزشها، اعتقاد میگوییم البته اگر از حد تعادل خارج نشود. که تشکیل شده از مجموعهای از خوبیها و بدیها است. هر حرکتی که از روی اجبار انجام شود برخلاف اعتقاد و ارزشهاست. وقتی سعی میکنیم به تعادل برسیم از ارزشهای درونی خود درست استفاده میکنیم، یعنی با شخصیت میشویم. چراکه شخصیت حالتی از انسانیت است، مشورت کردن یک قسمت از آگاهی است که مسوولیتش روشنکردن ذهن تاریک من است، با آگاهی و ایمان به باور میرسیم. من به خیلی چیزها اعتقاد داشتم ولی به خاطر عدم آگاهی و نداشتن ایمان، اعتقاداتم هم ضعیف شده بود و در نهایت موجب انکار حقایق و بها دادن به بیماری شد.
22. شخصیت من چگونه هنگامی که از روی بیماریام عمل میکنم تغییر میکند (برای مثال متکبر میشوم ـ خودمحور میشوم ـ پست و فرومایه میشوم ـ به حدی فرمانبردار و بیاراده میشوم که دیگر نمیتوانم از خود حمایت کنم. سوءاستفادهگر میشوم ـ مظلومنمایی میکنم.)
هنگامی که غرور مثبت به سراغم میآید متکبر و خودمحور و با بیارادگی سوءاستفادهگر میشدم، هنگامی که میخواهم نقايصم را پنهان کنم و هنگامی که از روی بیماری عمل میکنم، زمانی که بیماریام را توجیه و حقایق را انکار میکنم، درست مثل آفتابپرست رنگ عوض میکنم سوءاستفادهگر، مظلومنما و تبدیل به انسانی دیگر میشوم. این احساس آن قدر قوی است که گاهی اوقات کارهایی برخلاف ارزشها، انجام میدهم گاهی برای چیزی که میخواهم مظلومنمایی میکنم، ترس زیربنای این رفتار است، تفاوت قايل شدن بین خودم و دیگران موجب پستی و فرومایگی میشود و شخصیت مرا زیر سوال میبرد، هرگاه میخواهم تایید شوم مغرور میشوم، هر گاه با نداشتهها زندگی کنم بیاراده و سردرگم میشوم، هر گاه منفیهای دیگران را میبینم سوءاستفادهگر میشوم و هر گاه مثبت دیگران را بزرگ جلوه میدهم مظلومنمایی میکنم.

23. آیا از دیگران برای ادامه اعتیادم سوءاستفاده میکنم؟ چگونه؟
سوءاستفاده کردن یکی از نقصهایی است که در مسیر اعتیاد یاد گرفتم. گاهی برای حفظ اعتیاد و پیشبرد زندگیام از این نقصها استفاده میکردم همیشه از ناآگاهی دیگران و حقبهجانبی و خودمحوری، از دیگران به عنوان پله و نردبان استفاده میکردم تا به خودخواهیهایم برسم و با در نظر نگرفتن احساسات دیگران، بهاء دادن به هوای نفس، ترس از آینده، ترس از واقعیات، باورهای غلط و الگوهای رفتاری نامناسب از دیگران سوءاستفاده میکردم.
24. آیا سعی کردهام قطع مصرف کنم و به این نتیجه رسیده باشم که نمیتوانم؟ آیا تا به حال به تنهایی قطع مصرف کرده ام و بعد به این نتیجه رسیده باشم که زندگی بدون موادمخدر آنقدر دردناک است که هرگز امکان پرهیز کامل از موادمخدر برایم وجود ندارد؟ این مواقع چگونه بودند؟
بيشتر معتادان تجربه ترک را به تنهایی دارند اما کمتر به گوشمان خورده که توانسته باشند که زمان زیادی را بهتنهایی در ترک باقی بمانند. چون در تنهایی قادر به درک شناخت جنبههای دیگر بیماری اعتیاد نیستند. خلا روحانیشان هرگز در تنهایی پر نخواهد شد. احساسات ناشناخته در درونشان لبریز میشود، احساساتی که راه بروزش را نمیدانند شنونده و محرمی برای بازگویش نمییابند و در نهایت به این نتیجه میرسند که زندگی بدون مواد دردناک است. برای تسکین دردها مسکنی را پیدا نمیکنند، حضور در بین هممصرفیها و دوستان سابق، احساس پوچی، تنهایی و انزوا و کمبودها همه و همه مسبب مصرف بود هیچگاه بهتنهایی نتوانستیم ترک کنیم و فقط مواد مصرفی یا مقدار آن را تغییر دادیم.

قسمت دوم و سوم:در پارهای از اوقات هم، چون فقط تجربهي مصرف مواد را در زندگی داشتهایم و راهی برای تسکین دردهای درونی بلد نبودیم و فکر میکردیم که زندگی بدون مصرف مواد نمیشود و مجبوریم تا آخر عمر مصرف کنیم در نتيجه در دل سیاهی، انجمن را یافتیم و توانستیم درماندگی و عجز خود را بپذیریم و زمانی که فهمیدیم در مقابل اعتیاد عاجزیم، توانستیم کمک بگیریم و پاک بمانیم. .( منبع قسمتی از کتاب کارگاه بهبودی نوشته مجتبی دشتی چاپ دهم@socialpathologist)
برچسبها: مرتضی عامری , جهانگیر ظهیری , دکتر سیدحسن موسوی چلک , انجمن مددکاران اجتماعی




